منو سایت
تاريخ:هشتم فروردين 1386 ساعت 10:55   |   کد : 84
يادداشت
مهمترين دشمن داخلي ايرانيان
بازتاب - رهبر انقلاب در سخنان نوروزی خود به مهمترین دشمنان درونی ملت ایران اشاره کردند و از مهمترین آنها، «تنبلی اجتماعی، عدم اعتماد شخصی و اجتماعی و...» را نام بردند. این سخنان اهمیت فراوانی دارند، چون یکی از معدود سخنانی است که به مشکلات فرهنگی و اخلاق اجتماعی ایرانیان توجه دارد، آنهم در زمانه ای که مسئولان در هر صحبتی، شروع به انواع تعارفات به مردم می کنند و آنها را به عرش می رسانند.

برای مشاهده متن مطلب به سایت بازتاب مراجعه کنید. (بازتاب - ۶ فروردین ۱۳۸۶- خبر شماره ۶۳۵۸۹)


رهبر انقلاب در سخنان نوروزی خود به مهمترین دشمنان درونی ملت ایران اشاره کردند و از مهمترین آنها، «تنبلی اجتماعی، عدم اعتماد شخصی و اجتماعی و...» را نام بردند. این سخنان اهمیت فراوانی دارند، چون یکی از معدود سخنانی است که به مشکلات فرهنگی و اخلاق اجتماعی ایرانیان توجه دارد، آنهم در زمانه ای که مسئولان در هر صحبتی، شروع به انواع تعارفات به مردم می کنند و آنها را به عرش می رسانند.

دولت رانتی در همه ابعاد رانتی است و مجبور است بیش از اندازه مراعات مردم را بکند و به سختی می تواند از مردم «بخواهد» که برای کشورشان کار کنند و وظیفه خود را انجام دهند. در بعد اقتصادی نمی تواند بنزین را گران کند و در بعد اجتماعی نمی تواند از مردم انتقاد کند و بر رفتارهای ناپسند آنها انگشت بگذارد. به همین دلیل در دوران معاصر، کمتر رهبر و مصلحی پیدا شده که بخواهد رفتارهای مردم را اصلاح کند یا اصولا نقصی در اخلاق اجتماعی آنها ببیند. البته در سطوح پایین تر حکومت نیز فعالیت های موفقی شده، از جمله تلاش های نیروی انتظامی در تغییر نگرش ها و رفتارهای ترافیکی رانندگان و برگزاری سمینارهایی در باره اخلاق اجتماعی توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و انصافا تلاش های نیروی انتظامی (که شتاب آن اخیرا رو به کاهش گذاشته) در این باب، مثال زدنی است.

انصاف باید داد که این مساله فقط در حکومت نیست. دانشگاه و روشنفکران هم کار چندانی در این باب نکرده اند.

در ایران، نگاه هایی که اخلاق اجتماعی را کانون توجه داشته بسیار کم بوده است. سیاحت نامه ابراهیم بیگ حاج زین العابدین مراغه ای یکی از این نمونه ها است و «خلقیات ما ایرانیان» سید محمدعلی جمالزاده نمونه ای دیگر. چند نمونه معدود دیگر هم هست مانند «جامعه شناسی خودمانی» حسن نراقی، اما معمولا این کتاب ها، تنها عادات ناپسند رفتاری «نشان» داده اند، ولی فاقد تحلیل تئوریک و پیدا کردن علل وجود این رفتارها و راه حل رفع آنان هستند. کتاب «بررسی تجربی نظام شخصیت در ایران» دکتر مسعود چلبی و «در پیرامون خودمداری ایرانیان» حسن قاضی مرادی، نمونه هایی از تلاشی نظری در این مسیر است که البته کامل نیست و باید ادامه پیدا کند.

اما سخنان رهبر انقلاب در باب رفتارهای اجتماعی، امروزی و تنها متعلق به امسال نیست. بیش از یک دهه پیش، ایشان بر «انضباط اجتماعی» و «وجدان کار» در پیام های نوروزی خود، تاکید کرده بودند. همچنین ایشان در سخنرانی سال گذشته در جمع دانشگاهیان سمنان نیز، تاکید بر مسائل اجتماعی و از جمله رعایت قانون ترافیکی داشتند. امسال نیز ایشان از تنبلی اجتماعی، به عنوان «دشمن داخلی» یاد کردند و این تعبیر، یادآور دعای داریوش هخامنشی است که «خداوند این کشور را از دشمن، از خشکسالی، از دروغ در امان دارد».

این توجه رهبر انقلاب (در این بی توجهی عمیق مسئولان و دست اندرکاران کشور)، فرصت مغتنمی است تا مسائل و مشکلات اجتماعی و رفتاری ایرانیان در اولویت توجه قرار گیرد. البته، همیشه توجهات شعاری و تزیینی می تواند آفت راه باشد، مانند وقتی که ایشان از انضباط اجتماعی گفتند و جمله ایشان بر تابلوهای پشت موتورهای نیروی انتظامی نقش بست.

در باب بیانات امسال ایشان، اجمالا چند نکته قابل توجه است:
الف) یکی از مهمترین مسائل در این باب، پیدا کردن متولی برای توجه به این نوع از مسائل و تلاش برای کاهش آنها است. جدای از آنکه تمام دستگاه های فرهنگی و اجتماعی، به نوعی عهده دار مسائلی هستند که با مسائل اخلاق اجتماعی سر و کار دارد، ولی هیچ نهادی هم ماموریت خاص در این باب ندارد. شاید «شورای فرهنگ عمومی» تنها مجموعه ای باشد که وظیفه ای از این دست داشته باشد، که آن هم به دلیل خصلت شورایی و نیز مرتبط بودن با مجموعه نه چندان کارایی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، و دلایل دیگر، در انجام وظایف محوله، موفقیت زیادی نداشته است. سخنان رهبر انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای فرهنگ عمومی و نارضایتی ایشان، به اندازه کافی گویا است. حتی ماموریت مجموعه ای مانند «ستاد امر به معروف و نهی از منکر» هم مستقیما (از منظری که در ادامه خواهد آمد) با این موضوع ارتباط داشته باشد، که باز هم در فعالیت های آن ستاد چنین منظری به چشم نمی خورد و در فضایی دیگر سیر می کنند. در باب «شورای اجتماعی کشور» هم بنده اطلاع چندانی ندارم.
تعدد ارگان های مرتبط و نبودن متولی خاص، باعث پدیده ای می شود که در روانشناسی اجتماعی، به پخش مسئولیت و «تنبلی اجتماعی» (با معنایی متفاوت از آنچه مورد نظر این مقاله است) یاد می کنند. لذا مشخص کردن یک نهاد متولی، شاید اولویت اول باشد.

ب) مساله دیگر، شناخت درست و علمی از مساله است. یکی از مهمترین آسیب های فرهنگی در جامعه ما این است که هر کسی، با هر درجهLای از تخصص و دانش، خود را صاحبنظر در مسائل اجتماعی و فرهنگی می داند. نگاهی به مشاغل و تحصیلات ارائه دهندگان مقاله به همایش ملی «مهندسی فرهنگی» در سال گذشته نشان میدهد که چه کسانی خود را در این زمینه ها صاحب نظر و مدعی می دانند. لذا ترس از این هم وجود دارد که موضوع «تنبلی اجتماعی» هم وجهه همت کسانی شود که با تکیه بر جایگاه اداری، تجربیات و «عقل سلیم» (common sense) خود در صدد حل این مساله برآیند و وضعیت از این که هست بدتر شود.

البته این نقد هم به جامعه شناسان و علمای علوم اجتماعی وارد است که در چند دهه اخیر آنقدر تعصب حرفه ای نداشته اند که به هر ضرب و زوری شده، در مراکز اصلی در زمینه های اجتماعی و فرهنگی وارد شوند و اکنون عهده دار امور یا تصمیم گیرنده در آن باشند، و نیز اینکه «اولویت» مشکلات و مسائل فرهنگی و اجتماعی را روشن نکرده اند و تحلیل های نظری برای مساله نداده اند.

پ) پیدا کردن شاخص های عینی برای سنجش میزان واقعی مسائلی چون وجدان کار، انضباط اجتماعی، تنبلی اجتماعی و ... نیز ضرورت عینی دارد، تا همه ساله یا هر پنج سال یکبار اندازه آن، و میزان تفاوت در آن سنجیده شود. یکی از مسائل اساسی در شاخص سازی ها، اعتبار (validity) و پایایی (reliability) شاخص است که هم سنجیده شود که آیا آن شاخص همانی را بسنجد که می خواهد (اعتبار)، و هم شاخص بگونه ای واقعیت بیرونی را بسنجد که اگر بار دیگر هم سنجیده شود، همان نتیجه ها را بگیرد (پایایی). در باره شاخص های ذکر شده در بالا هم این دو مساله مصداق دارد. و در هر حال باید به سمت شاخص سازی رفت تا پیشرفت مداومی در باره آن حاصل شود. این جلورفت می تواند اندک باشد. اگر سالیانه، تنها یک دقیقه (و حتی کمتر از یک دقیقه) به میزان مطالعه روزانه ایرانیان یا بهره وری کاری آنان افزوده شود، در درازمدت پیشرفت بزرگی بدست می آید.

ت) نکته دیگر پرهیز از نگاه تک علتی به مسائل فرهنگی است. زمانی ایرانیان به دنبال «یک کلمه» بودند که دریچه ورود آنان به دنیای متجدد باشد. یک کلمه ای و تک علتی دیدن، بی توجهی به غنا و پیچیدگی حوزه فرهنگ و اجتماع است. البته باید بین سطوح گوناگون مسائل فرهنگی و اجتماعی، تفاوت قائل شد و برخی را مقدم بر برخی دیگر دانست، که حل آنها منجر به حل بقیه مسائل اجتماعی خواهد شد. در سخنان سمنان رهبر انقلاب هم که مسائل اجتماعی فهرست شده، توجه به چنین تقدم و تاخری لازم است و همه مسائل اجتماعی ذکر شده در آن سخنان در یک سطح نیستند.

بسیاری از صاحبنظران غربی که به دنبال علل رشد غرب و عقب ماندگی شرق بوده اند، این علت های اصلی رشد یا عقب ماندگی را جستجو می کرده اند. در جامعه ما نیز تاکنون تلاش های فراوانی شده است تا علت های اصلی عقب ماندگی شناخته شود. بویژه با توجه به رویکرد موجود در دهه اخیر که بجای علت های بیرونی، به علل درونی توجه کرده اند، این تلاش ها بیشتر شده است. علت هایی چون: خود خواهی، ترجیح منافع فردی بجای مصالح جمعی، خاص گرایی، خودمداری و.. از این دست هستند.

ث) اما شاید مهمترین مساله، این باشد که به این امر اشعار پیدا کنیم که اولا در سطح اخلاق اجتماعی، در جایگاه مناسبی قرار نداریم. در دو سده ای که از اولین برخوردهای ایران با غرب در ابتدای دوره قاجار گذشته، بیشترین توجیهات علل عقب ماندگی و راه حل های ارائه شده، یا بیرون از ایران بوده (مانند نظریه های توطئه و تلاش استعمار) یا راه های اقتصادی و سیاسی برای نوسازی ایران؛ که البته هر کدام هم بهره ای از واقعیت دارند. اما نگاه هایی که اخلاق اجتماعی را کانون توجه داشته بسیار کم بوده است، که برخی از آنها ذکر شد.

ثانیا این آگاهی عمومی باید ایجاد شود که یکی از علت های عقب ماندگی ایرانیان، همین اخلاق نازل اجتماعی است. یعنی نه فقط اخلاق عمومی در سطح مطلوبی قرار ندارد، بلکه علت پایین بودن بهره وری اداری، نداشتن انضباط اقتصادی و وجدان کاری، عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، ترافیک و عدم استفاده از وسایل نقلیه عمومی، عدم مراعات آداب شهروندی و آداب زندگی شهری، مراعات نکردن نوبت، همین اخلاق نازل اجتماعی است و برای توسعه همه جانبه ایران، یکی از کانون های اصلی توجه ، نیز همین مساله باید باشد. اگر مساله را از این منظر نگاه کنیم، آنگاه متوجه می شویم که درباره مسالهLای با این اهمیت، چقدر ما بی توجه بوده ایم.

ج) موضوع دیگری که اهمیت دارد، تبیین درست مساله است. «تنبلی اجتماعی» یکی از مهمترین ویژگی های رفتاری ناپسند ایرانیان است. این مساله بویژه در عدم تمایل به درس خواندن در مدارس و دانشگاه ها، و در کار اداری کارمندان، و در میزان بالای تماشای تلویزیون در ایران به جای کتابخوانی، و در تمایل زیاد به استخدام در دستگاه دولتی و عدم تمایل برای کسب تخصص و مهارت و کارآفرینی، در وجود تعطیلی فراوان سالانه، در پدیده ای به نام بین التعطیلین، و در موارد فراوان دیگر موجود است. البته در کنار آن، مسائل دیگری وجود دارد که اگر مهمتر از تنبلی اجتماعی نباشد، کم اهمیت تر از آن هم نیست.

تنبلی اجتماعی، بیشتر به خود فرد بر می گردد، هر چند زیان های درازمدت اجتماعی ایجاد می کند. اما خودمداری و تعقیب منافع فردی آنی، نظام اجتماعی را مختل می کند و مانع موفقیت دیگران و نظام اجتماعی می شود. البته این فردگرایی افراطی (که از آن به خودمداری یاد می شود)، هر چند در کوتاه مدت، برای دنبال کننده آن سود دارد، ولی چون نظام اجتماعی را مختل می کند و باعث عقب ماندن و زیان افرادی شود که مبادی (یا مبالی) آداب هستند و مراعات دیگران (other-regarding) را می کنند، به سرعت به یک رفتار فراگیر تبدیل می شود، و لذا خودخواهی رفتار رایج در جامعه می شود و در این صورت دیگر حتی آن افرادی که در ابتدا از آن سود می بردند، متضرر می شوند. این مساله که از آن به «دوراهی اجتماعی» (social dilemma) یاد میLشود، در رفتارهای اجتماعی امروز ایرانیان شواهد فراوان دارد. یک نمونه ساده آن، که در ایام نوروز هم بیشتر مشهود است، سودجویی رانندگانی است که در ترافیک جاده های باریک تهران به شمال، می خواهند از هر راهی که پیدا می کنند، اندکی زودتر برسند و لذا از مسیر مقابل می روند. صف طولانی یک طرف و خلوت بودن طرف مقابل وسوسه کننده است و تعداد اندکی از رانندگان در ابتدا، خودخواهانه قانون شکنی می کنند و دیگران هم به تقلید آنان یا برای آنکه عقب نمانند از آنها پیروی می کنند و نتیجه می شود کلاف سردرگمی از ماشین ها که در نهایت مسیر سه چهار ساعته گاه تا 13 ساعت طول می کشد و همه (از جمله خود آن رانندگان سودجو) زیان می بینند. نمونه های خودخواهی و خودمداری در رفتار ایرانیان بسیار زیاد است و همین خودخواهی، به نظر صاحب نظران مهمترین رفتار ناپسند اجتماعی است و نقطه مقابل آن پذیرش قواعد اجتماعی است که از آن به «انضباط اجتماعی» یاد می کنند.

چ) درباره راه حل مساله خودخواهی و حتی تنبلی هم این نکته را باید ذکر کرد که اصولا برای مسائل اجتماعی و فرهنگی، پیدا کردن راه حل بسیار دشوار است و به تعبیر هاردین اولین نکته در تغییرات اجتماعی این است که بدانیم هرگز نمی توان «تنها» یک پدیده را تغییر داد و معمولا مهندسی اجتماعی و فرهنگی پیامدهای پیش بینی نشده ای خواهد داشت و این مساله بدان دلیل است که عوامل زیادی در ایجاد یک پدیده نقش دارند. اما یکی از مهمترین راه های ارائه شده برای حل مساله خودمداری، راه حل های ساختاری است. فرضا در مساله رفتارهای ترافیکی، بجای جریمه، استفاده از راه حل هایی مناسب است مانند توقیف خودروی فرد متخلف، یا گذاشتن دوره های آموزشی اجباری، که وقت راننده متخلف را می گیرد و دقیقا هزینه زمانی ای ایجاد می کند که فرد خودخواهانه بدنبال کم کردن آن بوده است. راه حل های ساختاری یعنی ساختار اجتماعی بگونه ای باشد که تخلف برای فرد زیانبار باشد.

استفاده از عناصر فرهنگی موجود در سنت ایرانی اسلامی نیز می تواند یک راه حل باشد. دو مفهوم «امر به معروف و نهی از منکر» و «حق الناس» دقیقا به این راه ها ارجاع دارد. چنانچه رانندگان قانون مدار، وظیفه (نه حق) خود بدانند که هر کدام تنها یک بوق یا یک چراغ (به نشانه اعتراض) به راننده ای بزنند که در حال تخلف است، بوق های متعدد فشار اجتماعی ای ایجاد می کند که بسختی کسی یارای مقابله با آن را دارد و این همان ایده ای است که اگر یک مساله را هزار نفر به صورت خفیف بگویند، موثرتر از آن است که یک نفر با شدت زیاد بگوید. و نیز با توجه به مذهبی بودن جامعه ایران، اگر با توسع در مفهوم حق الناس، رانندگان مذهبی بدانند که با تخلف آنها، در تمام لحظاتی که به دیگران زمان اضافی تحمیل کرده اند و همه پیامدهای آن (از جمله ناراحتی های جسمی و روانی و...)، مدیون هستند، این میزان به نحو محسوسی کاهش خواهد یافت. مساله رانندگی، یک مورد مشهود است و این دو موضوع را می توان به اکثر مسائل فرهنگی از این دست نیز سرایت داد.

ح) تجربیات گذشته تغییرات فرهنگی و اجتماعی در ایران نشان می دهد که یکی از راه حل های موفق، نوسازی و تغییرات از بالا است. یکی از مهمترین علل و زمینه سازهای رشد شتابان دانش در ایران در دهه اخیر، عطف توجه رهبر انقلاب در مساله جنبش نرم افزاری بوده است. نگاهی به سخنان ایشان نشان می دهد که بارها و بارها پیشرفت در «سلول های بنیادین» و سایر نمونه های موفق رشد علم در بیانات ایشان تکرار شده است و این اهتمام ایشان را به مساله نشان می دهد، و هم قوت قلبی است برای دست اندرکاران آن، و هم چتر حمایتی است از آنان تا کسی نتواند مانع این رشد و مسیر شود. لذا هر گونه راه حلی در مساله فرهنگی و بهبود سطح اخلاق اجتماعی در ایران نیز اولا منوط به این توجه و بیان مکرر توجه، و پیگیری مساله از سوی ایشان است. این موضوع باعث نهادینه شدن اهمیت موضوع در سطح سیستم سیاسی و فرهنگی در ایران خواهد شد.

خ) نکته آخر اینکه گاه افرادی که در این مساله وارد می شوند، به سیاهLبینی دچار می شوند. در کتاب در پیرامون خودمداری ایرانیان تقریبا هیچ نکته مثبتی در فرهنگ ایرانی دیده نشده است و این مساله در برخی متفکرین دوره مشروطه هم موجود بود که فرهنگ ایرانی را سراسر غلط می دیدند و بدنبال تغییر در همه چیز (حتی الفبا) بودند. سنت ایرانی، سنتی پویا است که البته نیاز به بازبینی و اصلاح هم دارد ولی هنوز کارآ (functional) است و می تواند در مسیر حرکت جامعه ایرانی به سمت تعالی و پیشرفت یاریگر باشد. لذا پررنگ کردن نقاط مثبت و احیای بخش های کارآ ولی مغفول، تاثیر فراوان دارد.

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان