روانشناسی تاریخی ناسیونالیسم ایرانی از نظر گراهام فولر
روانشناسی تاریخی ناسیونالیسم ایرانی از نظر گراهام فولر
شهرت اصلی گراهام فولر در ایران به دلیل کتاب قبله عالم است. دو فراز مهم از مصاحبه اخیر گراهام فولر با یورونیوز فارسی با عنوان «ایران و اسرائیل بدون جمهوری اسلامی هم روابط گرمی نخواهند داشت» در باره وضعیت این روزهای ایران (اینجا) را ابتدا بخوانید، پس از آن من گزارش مختصری از کتاب قبله عالم و احساس محاصره میدهم، تا روانشناسی تاریخی ناسیونالیسم ایرانی که در مصاحبه فولر با یورونیوز هم به آن اشاره شده، شرح بیشتری داده شود.
گراهام فولر (متولد ۱۹۳۷)، کارشناس ارشد مطالعات روسیه و خاورمیانه از دانشگاه هاروارد است و از ۱۹۵۷ تا ۱۹۷۷ به عنوان افسر عملیات سیا ماموریتهایی در آلمان، ترکیه، لبنان، عربستانسعودی، یمنشمالی، افغانستان و هنگکنگ داشته و تا سال ۱۹۷۸رئیس ایستگاه سیا در کابل بود و در ۱۹۷۸ به آمریکا بازگشت. در سال ۱۹۸۲ افسر اطلاعات ملی در خاورنزدیک و جنوبآسیا در سیا و در سال ۱۹۸۶ سمت نایب رئیس شورای اطلاعات ملی شد. فولر در ترغیب دولت آمریکا به مذاکره با ایران در ماجرای مکفارلین نقش مهمی داشت. فولر در سال ۱۹۸۸ به شرکت رند پیوست و بعدا استاد تاریخ دانشگاه فریزر در ونکوور شد. فولر به عربی مسلط است. او متخصص ژئوپلیتیک دنیای اسلام و افراطگرایی اسلامی است. او کتابهایی در باره بنیادگرایی در پاکستان و افغانستان، سیاست خارجی ترکیه، کرانه باختری اسرائیل، و دنیای پس از جنگ سرد منتشر شده است.
کتابهای فولر به فارسی عبارت است از: «جهان بدون اسلام: رد نظریه هانتیگتون مبنی بر ابتنای اسلام بر خون و شمشیر» (۲۰۱۰، ترجمه فرامرز میرزازاده، نشر فلات، ۱۳۹۶؛ و ترجمه دیگری از این کتاب با نام «دنیای بدون اسلام»، ترجمه فائقه شاهحسینی، نشر نیماژ، ۱۴۰۰)، «شیعیان عرب: مسلمانان فراموششده» (۲۰۰۱، با رندرحیم فرانکه، ترجمه خدیجه تبریزی، نشر شیعهشناسی، ۱۳۸۴)، «احساس محاصره: ژئوپلیتیک اسلام و غرب» (۱۹۹۵، با ایان لسر، ترجمه علیرضا فرشچی و علی اکبر کرمی، نشر دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه، ۱۳۸۴) و «قبلۀ عالم: ژئوپلیتیک ایران» (۱۹۹۱، ترجمۀ عباس مخبر، نشر مرکز، ۱۳۷۳).
بخشی از مصاحبه گراهام فولر با یورونیوز
فولر در پاسخ به سئوال اینکه چرا تلاش ۱۲۰ ساله ایرانیان از مشروطه تاکنون نتوانسته دموکراسی را به همراه داشته باشد، چنین پاسخ میدهد: «ایران مانند بسیاری دیگر از کشورها از فشارها، تهاجمها و همچنین دخالتهای کشورهای غربی رنج برده و اینها بخشی از منشا بسیاری از مشکلاتی هستند که ایران با آنها رو به رو بوده است و باعث شده ما شاهد استقرار یک دموکراسی کارا در ایران نباشیم. من میخواهم ابتدا به انقلاب ۱۹۰۵ (انقلاب مشروطه) اشاره کنم که ریشههایی از دموکراسی در آن مشاهده میشد؛ اما متاسفانه باید بگویم که در طول این ۱۲۰ سال که شما به آن اشاره کردید امپریالیسم بریتانیا و دخالتهای آمریکا و همچنین تحریمهای ایالات متحده باعث تضعیف حکومت ایران شدهاند. ضمن اینکه این فشارها و تحریمها ضمن گسترش ایدههای «بیگانههراسی» به ویژه در حدود ۴۵ سال اخیر باعث شده تا این ایده دستکم در میان حاکمان ایران تقویت شود که غرب باعث مشکلات اقتصادی گسترده برای ایرانیان بوده است. در نتیجه تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که ۱۲۰ سال زمان طولانی است اما بیشتر این زمانها، ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و یا تحت فشارهای سنگین مداخله آمریکا و بریتانیا بوده است. . ضمن اینکه نباید جنگ ایران و عراق را فراموش کرد که تاثیر وحشتناکی بر کشور گذاشت. در نتیجه اگر غرب تحریمها علیه ایران را کنار بگذارد، میتواند شروعی برای اوضاع بهتر برای اقتصاد این کشور باشد. ضمن اینکه این موضوع میتواند مانع از این شود که حکومت جمهوری اسلامی مدام غرب را مقصر این وضعیت بداند. البته بدیهی است که مقصر و مشکل ایران، تنها غرب نیست.»
گراهام فولر در مقایسه ایران و شوروی میگوید: «شوروی یک دولت بسیار بزرگی بود که بیش از ۱۰۰ گروه قومی در آن در تمام کشور پخش شده بودند. اتحاد جماهیر شوروی میخواست ایدئولوژی کمونیسم را غالب کند و نه ناسیونالیسم روسی را. چرا که ناسیونالیسم روسی ضعیف بود اما این وضعیت در ایران مشاهده نمی شود. بله درست است که در ایران هم قومیتهای مختلفی حضور دارند اما مفهوم ایران موضوعی باستانی است که به مدتها قبل باز میگردد و من فکر نمی کنم که ایران (جمهوری اسلامی و یا ایران؛ هر کدام آنها) سقوط کند. علاوه بر آن، ناسیونالیسم ایرانی بسیار قدرتمند است و یکی از قدرتمندترینها در خاورمیانه است. در نتیجه من فکر میکنم این کشور را از سقوط تحت هر رژیم حتی یک رژیم بد محافظت میکند.»
فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایران بر اساس کتاب قبله عالم
گراهام فولر پس از بیست سال خدمت در وزارت خارجۀ امریکا در خاورمیانه، در سال 1987 کتابی با عنوان «قبلۀ عالم: ژئوپلیتیک ایران» نوشت تا نشان دهد که «نگاه ایران به جهان عمیقاً ایرانمدار است و در این دیدگاه چنان تعصبی وجود دارد که همیشه برای بیگانگان قابل درک نیست». او تلاش دارد تا بر اساس «جمع کلی خصوصیات ایرانیان، چیزی در حد نوعی نیمرخ خاص ایرانی» را بررسی کند. فصل اول کتاب با عنوان «فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایران» است که در آن مهمترین عناصر این فرهنگ را چنین برمیشمارد:
روحیۀ افراطی: «فرهنگ ایرانی فرهنگی است که تقریباً در کلیۀ وجوه خود تسلیم افراط است». نمونۀ این فرهنگ افراط را در طراحی قالی ایرانی میتوان دید و در نثر فارسی و زبان گفتار و درجات چاپلوسی. «اسلوب افراط به لحاظ تاریخی به عرصۀ سیاست خارجی نیز سرایت کرده است و در قالب نوعی گرایش ایرانی برای پیشیگرفتن بر امکانات عملی تجلی یافته است».
استمرار در مقام یک فرهنگ باستانی: «ایرانیان در این احساس نیرومند غوطه میخورند که ایران دارای یکی از کهنترین فرهنگهای جهان است ... نخستین امپراتوری شناختهشدۀ جهان در تاریخ. ... بسیاری از ایرانیان به عنوان حاملان سربلند یک چنین فرهنگ باستانی، نسبت به همسایگان خود چنان احساس عمیقی از برتری دارند که به مرز نوعی استکبار فرهنگی میرسد».
نخوت فرهنگی و قومی: این برتری فرهنگی با این واقعیت همواره روبهرو است که در تاریخ بارها ایران از مهاجمان شکست خورده است. «از این رو فرهنگ ایرانی عمیقاً شیزوفرنیک بر جای مانده است: نوعی احساس ریشهدار برتری فرهنگی همواره در مقابل احساس مخرب عدم امنیت و حقارت ناشی از ناتوانی تاریخی حکومتها در اعمال حاکمیت بر سرنوشت خویش قرار میگیرد».
فرهنگ تصرف به دست بیگانگان: «رنج ناشی از شکست، واکنش احساس ازدستدادن کنترل بر سرنوشت خویش را ایجاد کرده است. سردمداران حاکم پیشین باید به یکباره با اربابان جدید که اهداف، اولویتها و راه و رسمشان مشخص نیست کنار آیند. موفقیت، ثروت و امنیت شخصی، و موفقیت عمومی در زندگی فقط از طریق درک صحیح منویات ارباب بیگانه به دست میآید» و راه موفقیت توان تطبیق با فرمانروایان است. «این نگاه دایم به قدرت بیگانه، از یک طرف عامل پرورش نوعی بدبینی نسبت به ماهیت قدرت است. از طرف دیگر میتواند باعث برانگیختن نوعی روحیۀ چاپلوسی مبتنی بر خشم و سرزنش نسبت به حضور حاکم مسلط» شود.
فراگیری زیستن با قدرت مطلقه: اگر هم بیگانهای نباشد، «حاکمیت مطلق پادشاهان» وجود دارد و نتیجۀ آن «نوسانات شدید زندگی» است. در مقابل دولت باید مراقب بود و تنها نقطۀ امن، در «چارچوب خانواده و شبکۀ گستردۀ آن» است. «در چنین فضایی از ابهام، خصوصیاتی از قبیل زیرکی، پنهانکاری، چاپلوسی، ارضای تمنیات دیگران، بلهقربانگویی، نیرنگ و خیانت، به فنون عمدۀ بقا در دربار ایران تبدیل میشود. ... بیاعتمادی به خط نخستین دفاع تبدیل میشود»، و راه بقا همان است که بیمن «پنهانکار زرنگ» و «غیرقابل پیشبینیبودن» مینامد. «ایران احتمالاً بیش از هر اجتماع دیگری در خاورمیانه، این خصوصیت درباری توطئه و پنهانکاری را تا حد نهایی آن بسط داده و البته بهای آن را نیز پرداخته است. «این احساس زنده و مستمر فقدان امنیت ملّی و فردی، شاید خصوصیت غالب تاریخ معاصر ایران باشد» و نتیجۀ آن پرهیز از پذیرش ظاهر هرچیز است و اعتقاد به اینکه همیشه پشت ظاهر، یک «نیرنگ زیرکانهتر» وجود دارد.
تحرّک اجتماعی و زیستن با استفاده از هوش و درایت شخصی: گر ترتیب امور همواره به وسیلۀ نیروهای خارجی تحمیل میشود، و شخص تابع نظامی زورگو است که به ناپایداری زندگی دامن میزند، پس هر زمان که موقعیتی پیشآید، باید فرصت را غنیمت شمرد ـ که نوعی حس فرصتطلبی غیراخلاقی است. ... در صورتی که نظام اجتماعی غیرعادلانه یا آلت دست نیروهای فرصتطلب یا خارجی قلمداد شود ـمانند غرب در سالهای گذشته یا بیشتر کشورهای جهان در حال حاضرـ رعایت اخلاقیات شخصی در آن احمقانه، بیمعنا و نابخردانه تلقی میشود. در نظامی که هیچ سمت و سویی ندارد، شخص باید در پی منافع خود باشد.
فولر در فصل سوم کتاب احساس محاصره، با عنوان «برداشت روانشناختی و تاریخی مسلمانان از غرب»، تفسیر مشابهی از رابطه جهان اسلام و غرب ارائه میکند. از نظر او، برداشت مسلمان از رابطهاشان با غرب بر دو محور کلی استوار است: اول، زوال تفوق و برتری درازمدت تمدن اسلامی، و دوم، احساس عمیق اینکه از طرف غرب در محاصره بوده و در موضع ضعف و آسیبپذیری قرار دارند.