منو سایت
تاريخ:دوازدهم مهر 1397 ساعت 23:29   |   کد : 7872
جامعه و زندگي در سايه ترس
نوشته دکتر جبار رحمانی در روزنامه ایران
 
جامعه و زندگي در سايه ترس


نويسنده: دكتر جبار رحماني

ترس را معمولا يك امر روانشناختي تعريف كرده اند كه بيانگر احساسي ناخوشايند در مواجهه با خطرات واقعي است. ترس يك مكانيسم بقاست، كه موجود زنده را از عامل خطرناك، دور مي كند. ترس نوعي واكنش هيجاني و احساسي به عامل تهديدآميز است، كه گاه مي تواند امر مثبتي براي تداوم بقا و رفع خطر باشد، اما گاه مي تواند بواسطه ايجاد واكنش هاي غيرمنطقي، خودش به يك عامل مخرب تبديل شود. زماني كه ترس از حدود منطقي خارج شود، به هراس تبديل مي شود. هراس بيانگر موقعيت ترس هاي شديد و بيمارگونه اي است كه مخل زندگي جاري و عادي افراد شده و معمولا غير معقول، و غير قابل كنترل است.انسان در دوران كودكي عموما از محرك هاي طبيعي مي ترسد، زيرا هنوز ذهن اجتماعي او آنقدر رشد نكرده كه عوامل تهديدآميز اجتماعي را درك كرده و خصلت هاي تهديدآميز آنها را بفهمد. به عنوان مثال يك كودك به ندرت مي تواند تصور جنگ، يك حكومت مستبد، يك بحران بزرگ اقتصادي و? را به مثابه يك تهديد تصور كند و از آن بترسد. لذا ترس ها به موازات رشد انساني و توسعه فرم ها و محتواهاي ناشي از فرآيند اجتماعي شدن، به امر اجتماعي و فرهنگي تبديل مي شوند. لذا هرگونه تصور بحران و خطر از جانب نهادهاي اجتماعي و هر آنچه كه در جريان زندگي اجتماعي انسان ها مهم باشد، مي تواند عامل يا سوژه ترس نيز باشد.

جامعه امروز ما، به واسطه تحولات، بحران ها و ناكارآمدي هاي سيستم حكمراني به موقعيتي رسيده است كه مردم از تداوم امنيت مادي و امنيت كيهان شناختي خودشان، اطمينان ندارند، به عبارتي جامعه امروز ايران، نه تنها در موقعيت ترس از يك خطر (مثل جنگ، بحران، و?) است، بلكه گاه بواسطه تجربه هاي وسيع و سريع بحران هاي اقتصادي دچار نوعي هراس و فوبيا نسبت به آينده نظم حاكم شده است. فارغ از اين كه اين فوبيا و هراس امري درست يا منطقي باشد، نكته كليدي آن است كه اين موقعيت منجر به اختلال در زندگي عادي و جاري مي شود. در شرايطي كه يك عامل طبيعي (يك طوفان، سيل، بيماري و?) به عامل ترس و فوبيا بدل مي شود، امكان سنجش صحت و واقعيت آن وجود دارد، اما اگر يك امر اجتماعي از جمله ترديد در تداوم و بقاي نظم زندگي اجتماعي به يك عامل ترس يا هراس و فوبيا بدل شود، برخلاف عوامل طبيعي كه مي توان در واقعيت يا عدم واقعيت آن نظر داد، در اينجا نه تنها امكان نظر دادن نداريم، و نمي توان به قطعيت گفت واقعيت دارد يا ندارد، بلكه به دليل منطق زندگي جمعي، خود اين فوبياها يا ترس ها مي توانند به واسطه نيروي اجتماعي اي كه ايجاد مي كنند، به محقق شدن آن عامل تصوري اوليه بينجامند. به عبارت ديگر، در عرصه اجتماعي، ترس ها يا فوبيا اگر به بخشي دائمي از زندگي روزمره بدل شوند، بواسطه كنش ها و تعاملات مردم، به واقعيت بدل شده و به بخشي از زندگي اجتماعي تبديل مي شود.

امروزه كه با هراس از آينده و فوبياي شبه قحطي مواجه هستيم، هجوم مردم به خريد كالاهاي روزمره، احتكار سودجويان و ناكارآمدي مديران و مسئولان در كنترل اين امور مي تواند بستري براي تحقق بخشيدن توهم اوليه يعني فروپاشي اقتصادي كه موجد هراس و ترس در جامعه بوده، بشود. لذا اگر شرايط فعلي اين گونه ادامه پيدا كند، كنش هاي مختل شده روزمره مردم براي گريز از هراس و ترس شديد معطوف به امكان قحطي و فروپاشي اقتصادي، در نهايت منجر به تحقق همان توهم اوليه خواهد شد. بايد دقت كرد كه ترس و هراس يك واكنش هيجاني و عاطفي است، لذا لزوما با استدلال و منطق نمي توان مانع از آن شد، بلكه به جاي گفتار درماني و نصيحت هاي ملوكانه در رسانه هاي سنتي و مدرن، بايد موقعيت مولد ترس و هراس را عملا رفع كرد. در غير اين صورت اين موقعيت حتي اگر ساخته ذهن مردم باشد، در نهايت هم خودش محقق مي شود و هم پيامدهايش در مختل كردن زندگي مردم قدرتمند مي شود. جامعه امروز ايران، جامعه اي در هراس و سرشار از ترس است. به همين دليل فقط و فقط عمل درست مي تواند اين شرايط افول را رفع كند، سخنداني و سخنراني نه تنها راهگشا نيست، بلكه بر اضطراب و ترس مردم نيز خواهد افزود.


*انسان شناس


 روزنامه ايران، شماره 6891 به تاريخ 12/7/97، صفحه 11 (ايران جمعه (زندگي و فرهنگ)) (اینجا)       

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان