منو سایت
تاريخ:دهم اسفند 1394 ساعت 22:42   |   کد : 7737
ما ایرانیان
ابراهیم اصلانی/ همشهری
 منتشرشده در باشگاه اندیشه. 9 مرداد 1382 (اینجا)

 

در همشهری ۲۵ تیرماه ۸۲، نوشته ای تحت عنوان «پژوهش ستیزی» از ابراهیم اصلانی خواندید. در مقاله مذکور، بحث آسیب شناسی فرهنگی و خطرات احتمالی ناشی از طرح این بحث مورد اشاره قرارگرفت. در مطلبی که پیش رو دارید، مؤلف یاد شده موضوع آسیب شناسی فرهنگی را با تفضیل بیشتر مورد بررسی قرار داده است، اگر چه می توان همین مقدار را هم به عنوان مقدمه ای برای ورود به موضوع تلقی کرد. 


به جای مقدمه 
ما ایرانیان اعم از صاحب منصب و مسئول و مدیر و عامه مردم، از این که کسی جلو رویمان بدمان را بگوید، خوشمان نمی آید. با طرح موضوع آسیب شناسی فرهنگی، می خواهیم با رعایت تمام جوانب احتیاط، این کار را انجام دهیم! اگر این موضوع را طرح می کنیم، نه به خاطر این است که مطلبی نوشته باشیم و نه بدین خاطر که عده ای بخوانند و بگویند: ای بد نبود! نیتی بسیار جدی تر و بنیادی تر در پس این موضوع وجود دارد که امیدواریم مورد توجه همه مخاطبان آشکار و پنهان قرار گیرد. 

یک یادآوری مهم: 
اصلاً قصد نداریم بگوییم که نکات یاد شده در این مقاله شامل ۶۰، ۷۰، ۸۰ یا ۹۰ و ۱۰۰ درصد مردم ایران است. فقط می خواهیم بگوییم که این موارد کم یا زیاد بین مردم تا حدی که قابل توجه باشد وجود دارد و طبیعی است که متغیرهای زیادی از قبیل شهر و محل زندگی، قومیت، طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات و حتی جنسیت در میزان هر یک از موارد تأثیر دارند. قبول داریم که اختلاف نظرهای زیادی در هر مورد می تواند وجود داشته باشد که قابل بحث و تأمل است. 

خطرات احتمالی فراروی طرح موضوع 
۱- اتهام خودباختگی- عده ای چون طرح آسیب های فرهنگی را بزرگنمایی معایب تلقی می نمایند، کسی را که بخواهد این آسیب ها را شناسایی و معرفی کند به خود باختگی متهم خواهند ساخت. 
۲- عدم پذیرش- این، خود یکی از معایب ماست که قدرت و تحمل شنیدن عیب هایمان را نداریم. این آفت فرهنگی، در جامعه ما مصادیق فراوانی دارد. مثلاً همه می گویند آمادگی شنیدن انتقاد را دارند، اما اولین کاری که انجام می دهند تعیین شرط و شروط و محدوده برای انتقادات است. انتقادی که بخواهد محدوده داشته باشد، دیگر انتقاد نیست. همه می گویند انتقادها باید سازنده باشد. سازنده بودن مفهومی نسبی است، چه کسی باید حد و حدود سازنده بودن انتقاد را نعیین کند؟ آیا این خود ایجاد سدی برای انتقاد نیست؟ به هر حال، عدم آمادگی برای شنیدن معایب فرهنگی، خطری دیگری برای طرح موضوع است. 
۳- تهدیدی برای امنیت اجتماعی و عمومی- شاید عده ای تصور کنند بیان آفت ها و آسیب های فرهنگی، موجب ایجاد روحیه خود کم بینی در مردم شود. از طرف دیگر معرفی معایب جامعه، به لحاظ مسائل امنیت عمومی، خطری برای کشور تصور خواهد شد. گفته شد که این مقاله بیشتر حالت طرح موضوع داشته و جوانب احتیاط در آن رعایت شده است. توجه جدی تر به آسیب های فرهنگی، نیاز به نگرش های کلان نگر و عزمی ملی دارد. 
۴- تقابل با فرهنگ اسلام- بدترین خطر بیان آسیب های فرهنگی جامعه ایرانی، رو در رو قرار دادن موضوع با فرهنگ اسلام است. ناچاریم در این جا چند نکته را تذکر دهیم. 
اول- علی رغم همه ادعاها، عملاً نگاه غالب به فرهنگ، نگاهی حاشیه ای است. می گوییم فرهنگ اساس و بنیاد جامعه است،ولی در عمل به مقوله هایی چون اقتصاد و سیاست بهای بسیار بیشتری می دهیم. مصادیق و شواهد تلقی حاشیه ای از فرهنگ، بسیار زیاد است که اگر لازم بود در جای خود قابلیت طرح دارند. 
دوم- علاوه بر نکته فوق، یک کاستی مهم دیگر در نگاه به فرهنگ، عدم توجه به ضرورت روزآمدی فرهنگ است. هر فرهنگ باید با سرعت و ظرافت، خود را برای هر نوع تحولات اجتماعی در هر سطحی- اعم از ملی و جهانی- آماده سازد و نه این که بعد از وقوع تحولات تازه به فکر چاره اندیشی بیافتد! متولیان فرهنگ در ایران- حداقل کسانی که مدعی این تولیت هستند- ضعیف عمل کرده اند.
سوم- در این که فرهنگ اسلام از غنای ذاتی به لحاظ دیرینه و منابع برخوردار است، شکی نیست. اما در اوضاع و احوال امروزی فرهنگ جهانی، عملاً هیچ اندیشه منسجم و کلانی برای روزآمد کردن نشرفرهنگ اسلام نداشته ایم. به عبارت بهتر اقدامی برای تئوریزه کردن فرهنگ اسلام صورت نگرفته است و ظاهراً کسی هم به فکر چنین کاری نیست. این سرگردانی، چه زمانی پایان خواهد یافت؟ خدا می داند. این همه سازمان ها و تشکیلات عریض و طویل مدعی فرهنگ داریم، اما همه فقط دارند به دور خود می چرخند و حرکتی جهت دار و هدف مند دیده نمی شود. شاید الان جای خالی امثال استاد مطهری را بیشتر احساس می کنیم. 
چهارم- بنابر این، طرح موضوع آسیب های فرهنگی نه تنها تقابلی با فرهنگ اسلام ندارد، بلکه می تواند مقدمه ای برای نظام دار ساختن و تئوریزه کردن فرهنگ اسلام باشد. در این باره هم ناگفته ها بسیار است که فعلاً از آنها می گذریم. 

نمونه هایی از آسیب های فرهنگی ما ایرانیان 
شناخت معایب و آفت ها، موضوعی تازه در فرهنگ و ادبیات ایران نیست. علاوه بر آیات و روایات متعدد، دیوان شعرا و ادیبان نامی ایران مملو از مصادیق این موضوع است. مشکل اینجاست که ما به این معایب به صورت محدود و در حد روابط بین فردی نگاه می کنیم. نگاه کلان و گسترده به آفت ها و معایب، بحث آسیب شناسی فرهنگی را پیش می کشد. به مصداق «یک نکته از هزاران» تنها نمونه هایی از این آسیب ها را بدون قصد تجزیه و تحلیل، مطرح می کنیم: 
۱- جدی نیستیم - بسیار جالب است که بعضی از بزرگان، برای ایجاد انگیزه در جامعه ایران، سختکوشی ژاپنی ها و آلمانی ها را مثال می آورند. اصلاً خود این قیاس جدی نیست تا چه رسد به عملی شدن آن! این واقعیتی است که ما مردمی جدی نیستیم، الا بنا به ضرورت ها و مقتضیات خاص. کار کردن با جدیت، کمتر در ایرانی ها دیده می شود. کم حوصله ایم. دنبال یک موضوع و کار را تا آخر نمی گیریم. اگر بتوانیم، از زیر کار در می رویم و تازه این را نشانه زرنگی و فراست خود می دانیم! 
۲- در ابهام زندگی می کنیم - تا به حال این سؤال را از خود پرسیده اید که با چه هدفی زندگی می کنید؟ بسیاری از ما حتی از رفتار خودمان متعجب می شویم، تعجب از این که ادعای مسلمانی می کنیم، ولی باور مسلمانی نداریم، از این که اخلاق مسلمانی را رعایت نمی کنیم و حتی از این که بسیاری از غربی ها که مسلمان نیستند، آیین اسلام را بیشتر از ما پاس می دارند! باورهای زندگی ما چگونه شکل می گیرد و چگونه رشد می کند؟ مدارس ما چه تأثیری در نگرش ها و باورها دارند؟ تزلزل در باورها در جامعه زیاد دیده می شود. می دانید که تلقی ما از مفاهیمی چون خوشبختی، شادی، رفاه، خوشی، موفقیت، و... بسیار سطحی تر از غربی هاست؟ ما شادی را در زدن و رقصیدن می بینیم، در موسیقی های آن چنان و حال و هوای آن چنانی! مفاهیم ذکر شده در سطور قبلی در فرهنگ ایران، به شدت نیاز به بازنگری و اصلاح دارند. زندگی در ابهام، عذاب آورترین نوع زندگی است. ما مردمی شفاف نیستیم و به زندگی در ابهام عادت کرده ایم. لازم به یادآوری است که اگر این نکته ویژگی عمومی مردم ایران هم باشد، ویژگی اکثریت نیست و در موارد زیادی شاهد تبلور باورها و اعتقادات عمیق و راستین بوده ایم. 
۳- آینده نگر نیستیم - آینده برای بسیاری از ما معنایی بیشتر از دو سه ماه و شاید دو سه سال بعد ندارد. آینده نگری ما اغلب با کوته اندیشی همراه است. در خیال خودمان برای آینده فرزندانمان تلاش می کنیم ولی چه تعریفی از آینده داریم؟ رشد و شکوفایی شخصیت او برایمان مهم تر است یا خانه دار و ماشین دار و پولدار شدنش؟! 
۴- فردگرا هستیم - این را شاید همه ایرانی ها قبول داشته باشند، ما روحیه جمع گرایی نداریم. کاری که بخواهد با بیش از دو سه نفر شکل بگیرد، معمولاً به سرانجامی نمی رسد. رؤسا و مدیران، ادعای جمع گرایی و استفاده از نظریات جمع را فقط بر زبان می آورند، اما در عمل، حرف، حرف خودشان است. هر صاحب سرمایه، هر رئیس، هر بازاری، هر کارمند، هر صاحب منصب و موقعیت، فقط به فکر منافع شخصی است. در بسیاری از کشورها سرمایه داران و تجار بزرگ، در قراردادها و پروژه های عظیم مالی به منافع کشورشان هم فکر می کنند و یا حداقل اولویتی برای آن در نظر می گیرند، ولی در کشور ما چه؟! ما در اقصاد، ورزش، مدیریت، سیاست، هنر، آموزش، علم و غیره فردگرا هستیم. 
۵- قانون گریزیم - این خصیصه ناپسند روز به روز گسترش بیشتری پیدا می کند. بدترین وجه قضیه این است که متأسفانه گاه خود قانون گریزی به شکل یک ارزش درمی آید. اگر کسی با زد و بند و اعمال غیرقانونی، مال و مکنتی به دست آورد، به جای تقبیح، کار او را نشانه زرنگی می دانیم! هر کس راههای بیشتری برای فرار از قانون بلد باشد، آدمی رند تر، زیرک تر و حتی باهوش تر معرفی می شود! شاید کوچکترین مصداق قانون گریزی ها، عبور از چراغ قرمز در هنگام رانندگی باشد، کاری که در بسیاری از کشورها جرمی سنگین محسوب می شود. باز جای تأسف فراوان دارد که اعتراف کنیم هم مصادیق قانون گریزی و هم تعداد و حجم آن رو به افزایش است. 
۶- دوست داریم خوب جلوه کنیم - این نه تنها آسیب در سطح فرهنگ ملی، بلکه در سطح روابط بین الملل نیز است. تلاش برای ابراز وجود، نیازی روان شناختی و طبیعی است؛ اما اصرار در خوب نشان دادن خود چیزی غیر از ابراز وجود است. به عنوان نمونه، ببینید ما در مراودات بین المللی ورزشی و سیاسی و امثال آن چه می کنیم؟ کافی است یک مسابقه ورزشی آسیایی یا جهانی در ایران برگزار شود، از کجاها که مایه نمی گذاریم و چه کیسه هایی که سر آنها شل نمی شود! خود را می کشیم تا نشان دهیم ما خوبیم! 
به تلویزیون نگاه کنید. اگرچه جلب توجه مخاطب یکی از اهداف تلویزیون است، ولی تا چه حدی؟ چند بار مجریان تلویزیونی مستقیم و غیرمستقیم می گویند که هدف ما جلب رضایت شماست. مگر تلویزیون خشکشویی است؟ مگر بازار است؟ مگر نمایشگاه اتومبیل است؟ پس هدف فرهنگ سازی تلویزیون، چه زمانی محقق می شود؟ 
در روابط اجتماعی ما نیز این آفت به وفور یافت می شود. مهمان دوستی یکی از خصیصه های مثبت ایرانیان است. اما باز تا چه حدی؟ برای یک میهمانی ساده چه ها که نمی کنیم(البته اگر پولش را داشته باشیم!) بیشترین خرید، چند نوع غذا و انواع مربا، بهترین ظروف و خلاصه نهایت تلاش برای این که نشان دهیم؛ خوبیم! و تازه آخر کار هم عذرخواهی می کنیم که اگر کم و کسری داشت ببخشید! چقدر تعارف؟ چقدر نمایش؟ چقدر ادا و اطوار و ژست خوب بودن؟ 
۷- احساساتی هستیم - یکی از حساس ترین آفت های فرهنگی ایرانیان که نیاز به بررسی و تحلیل فوق العاده وسیعی دارد، همین مورد است. ما بیش از آن که منطقی باشیم، احساساتی هستیم. غلبه احساسات بر منطق، در همه وجوه زندگی ما خود را نشان می دهد. 
* زن و شوهری که دعوایشان از شور بودن غذا شروع، به عمه و خاله و جد و آبا و غیره ختم می شود! 
* جر و بحث ساده دو راننده ای که با هم تصادف کرده اند، به فحش و فحش کاری و یقه گیری می رسد! 
* کارمندی که به خاطر اعتراض ساده ارباب رجوع، او را در طبقات اداره سر می دواند! 
* پدری که به خاطر بیست نگرفتن فرزندش، او را - با تأسف فراوان- می کشد! 
* بازیکن فوتبالی که تاکتیک پذیر نیست، ولی اگر رگ غیرتش را پیدا کنی، در زمین غوغا به پا می کند! 
* داوطلب نمایندگی شورا، مجلس و هر چیز دیگری که فقط به هنگام انتخابات، یاد مردم می افتد! 
* رقبای سیاسی که اگر هزار سال هم زندگی کنند، هیچ گاه مدارا و رفتار منطقی با یکدیگر را یاد نخواهند گرفت! 
* کودکی که والدینش به او یاد می دهند برای گرفتن حقی- که معلوم نیست حق است- هر کاری دلش خواست بکند! 
* و... 
گفتیم که این نکته بسیار بیش از اینها نیاز به تأمل دارد. 
۸- به یکدیگر کمتر احترام می گذاریم 
تحقیر، هر انسانی را ناراحت می کند. ما به صورت های بسیار بدی همدیگر را تحقیر می کنیم. 
* به اداره ای می روید. وظیفه کارمندان آن اداره، راه انداختن کار مردم است، ولی اگر سر به زیر نباشید، معلوم نیست کارتان چگونه پیش برود! 
* سوار تاکسی می شوید. به اشتباه در ماشین را آهسته یا محکم می بندید. آقای راننده با حرفهایش، حسابی حالتان را جا می آورد! 
* و یک رفتار بسیار زشت دیگر در ماشین سوار شدن؛ صندلی جلو ماشین برای یک نفر طراحی شده، اما شما باید عادت کنید که دو نفره بنشینید. یک رفتار اجتماعی تحقیرآمیز که عمومیت هم دارد و هنجار هم محسوب می شود! صندلی عقب ماشین هم برای دو نفر طراحی شده ولی ما با زور ۳ نفر را جا می کنیم. 
* از بعضی مغازه ها و فروشگاهها که خرید می کنید- به خصوص اگر عمومی باشند- با این که خرید می کنید و پول می پردازید، جوری با شما رفتار می کنند که انگار بدهکارید! 
* اگر کار بانکی شما رقمی کمتر از حداقل ۱۰۰ هزار تومان را شامل می شود، بهتر است از خیر آن بگذرید. بعضی از کارمندان بانک ها آن قدر سرسنگین و بی تفاوت رفتار می کنند که آدم احساس می کند مقصر است! البته تبلیغات تلویزیونی و رسانه ای بانک ها چیز دیگری می گوید. شاید ما خیلی بدبین هستیم؛ اما یقین داریم که مدیران سطوح مختلف، همه ادارات و سازمان ها و همه کارمندان و کارکنان نیاز به آموزش های روابط انسانی دارند. 
* می خواهید وامی بگیرید، می خواهید ماشینی را به صورت پیش فروش بخرید، فرزندتان را در مدرسه غیرانتفاعی ثبت نام کنید، قرارداد مالی با جایی منعقد کنید و...، همه تعهدات، یک طرفه و به نفع طرف مقابل است. 
* در یک آپارتمان زندگی می کنید، ولی رفتار سرد و غریبانه ای با یکدیگر دارید. 
بنا به مصلحت و به عمد، موارد و نکات ساده و سطحی را عنوان می کنم تا شاهدی برای موضوع باشند وگرنه می توان به مصادیق جدی تر و عمیق تری هم پرداخت. 
۹- به دانایی بها نمی دهیم - این هم یکی دیگر از حساس ترین آفت های فرهنگی ایرانیان است که عدم توجه به آن همه شئون زندگی ما را در معرض خطر از هم گسیختگی قرار خواهد داد. مردم ما شوق کمتری برای آموختن دارند. از یادگیری لذت کمتری می برند و عطش آنان برای دانایی فروکش کرده است. انحرافات زیادی در مبانی آموزش و یادگیری ما ایجاد شده است که آینده علمی و فرهنگی ایران را بسیار تیره و تار می نمایاند. تحلیل این موضوع مجال بیشتری می طلبد. 
۱۰- واقعیت ها را انکار می کنیم - این ضرب المثل: «وقتی می گویم ماست سیاه است، تو هم بگو سیاه است» شاید به تنهایی برای توضیح نکته مورد نظر کافی باشد. ما در انکار واقعیت ها، ید طولایی داریم. مشکلات فرهنگی داریم، و آنها را انکار می کنیم و بعد از مدتها مجبور به پذیرش واقعیت می شویم. اهداف روشنی برای زندگی نداریم، ولی نمی خواهیم بپذیریم آدم عصبی و بدخلقی هستیم، ولی اصرار داریم که این گونه نیست. دیگران می گویند آدم بدقولی هستی، زیر بار نمی رویم. بین جناح های سیاسی درگیری و رقابت شدید وجود دارد و ما با اصرار می خواهیم نشان دهیم که این گونه نیست و همه چیز و همه جا در امن و امان است! 
* * *
از ما گفتن! این نکات و موارد زیاد دیگر نیاز به شناسایی، طبقه بندی، بررسی و تحلیل دارند و تازه بعد از آن است که باید به فکر روش ها و راهکارهای اصلاح باشیم. به طور حتم این فرایند، فرایند بسیار طولانی، پیچیده، خطرناک و حساس خواهد بود. اما اهمیتی راهبردی و حیاتی دارد. هر ثانیه و دقیقه ای که می گذرد، فرصتی دیگر از دست می رود.

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان