منو سایت
تاريخ:بيستم و چهارم ارديبهشت 1393 ساعت 19:35   |   کد : 601
مقاله
تاثير فقر بر خلقيات
پیام آیت الله جوادی آملی به همایش اقتصاد مقاومتی از منظر دین

منتشر شده در سایت بنیاد اسرا. ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
اصل پیام را در اینجا بخوانید


مطلب بعدي خطر تلخ فقر است؛ مستحضريد که قرآن کريم از لوازم و ظرايف ادبي عرب بهره هاي فراواني برده است و همراهان خود را آگاه کرد. کسي که گداست و چيزي ندارد به او نمي گويند فقير، بلکه به او مي گويند فاقد; يعني مال ندارد. فقير بر وزن «فعيل» به معني مفعول است، فقير؛ يعني کسي که ستون فقراتش شکسته است، کسي که گرفتار حادثه تلخ «فاقرة الظهر» شد - که در سوره «القيامة» آمده[5] - اين مي شود فقير؛ همان طوري که قتيل به معناي مقتول است, فقير هم به معني مفعول است; يعني کسي که ستون فقراتش شکسته است. ملتي که جيبش خالي است, دستش تهي است، زمين گير است؛ البته اول مسکين است بعد فقير. مسکين؛ يعني گرفتار سکون, بي حرکتي؛ ملت تهيدست از حرکت و پويايي ايستاده است و محروم است، يک؛ در اثر شکسته بودن ستون فقرات، زمين گير است و مبتلا به نشستن است، دو؛ از اين جهت گفتند فقير، بدتر از مسکين است. اين تعبيرهاي تند قرآن کريم که اگر ملتي دستش تهي بود، قدرت حرکت ندارد و ساکن است، اولاً؛ قدرت ايستادن ندارد و نشسته است، ثانياً؛ براي همين جهت است. بنابراين اگر ملتي شغل نداشته باشد, بدهکار باشد, گرفتار بانک هاي ربوي باشد، اين ملت هرگز قائم نيست، چه رسد به مقاومت, چه رسد به ايستادگي در برابر حوادث تلخ.

مطلب بعدي که قرآن کريم از اين راه گوشزد مي کند مي فرمايد: ملتي که سفره اش خالي است و بدهکار است و فرزند بيکار دارد و خودش هم بازنشسته است، اين ملت دهنش به چاپلوسي باز است، هرگز اهل نقد نيست, هرگز اهل اعتراض نيست. در دو جاي قرآن کريم از ملت تهيدست به «اِملاق» ياد کرده است فرمود:
وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاکُمْ,[6] يا نَرْزُقُکُمْ وَ إِيَّاهُمْ،[7] در يک جا مخاطب مقدم بر مغايب است و در يک جا مغايب مقدّم بر مخاطب است: نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاکُمْ, نَرْزُقُکُمْ وَ إِيَّاهُمْ، در هر دو جا سخن از املاق است، املاق؛ يعني تملّق گويي, چاپلوسي. شما مستحضريد کساني که در اين وزارتخانه ها تلاش و کوشش مي کنند، مي دانند معاونان آنها با آنها يک طور حرف مي زنند, افرادي که در آبدارخانه هستند يک طور حرف مي زنند, آبدارچي يک طور تملّق مي گويد, معاون يک طور سخن مي گويد. کسي که دستش تهي است، زبانش به چاپلوسي بسته است، ممکن نيست ملتي تهيدست باشد، زبانش به اعتراض و نقد و پاسخ گويي و مسئله داني و مسئله خواهي و طلب خواهي، باز باشد. دهن ملت وقتي فقير باشد به چاپلوسي باز است, کمر او شکسته است.

خلاصه بحث اقتصاد مقاومتي آن است که مال، ستون مملکت است و اهل اختلاس و اهل روميزي و اهل زيرميزي و کسي که ضعف مديريت دارد و کسي که توان آن را ندارد کشوري که يک درصد جمعيّت دنيا را دارد؛ يعني هفتاد ميليون و بيش از هشت درصد امکانات روي زمين در دست اوست، نتواند خود را اداره کند، گرفتارِ
لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِياماً. در اين مملکت همه چيز هست؛ جوان هاي فعال و بيکار فراوان, مال به دست بانک هاي ربوي - که يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا༞[8] است - از يک سو و سرمايه داراني که مشخص نيست از چه راهي در آوردند و در چه راهي صرف مي کنند از سوي ديگر؛ اقتصاد مقاومتي با نصيحت حل نمي شود؛ با فهم است و فهم! بفهميم مال در فرهنگ قرآن, ستون دين است و به دست مديراني سپرد که در اقتصاد مجتهد، در مديريت مجاهد و با عزم ملي همراه است و اين خون را در رگ هاي همه ملت جاري کرد تا ملت روي پاي خود بايستد.

اين مسئله را هم مي دانيد ملت را با شغل و کارگري و با مزدوري اداره کردن مکروه است؛ هرگز دين نمي خواهد ملت مزدور باشد. شما به کتاب هاي فقهي مراجعه کنيد مي بينيد اين باب را مرحوم صاحب وسائل در کتاب اجاره منعقد کرد که مکروه است انسان مزدور باشد، هر کس بايد براي خود کار کند، تقويت تعاوني همين طور است, دامداري و کشاورزي همين طور است؛ اين کشوري که هزارها هکتار همسايه ديوار به ديوار درياست، وقتي علوفه را وارد مي کند، اين ملت هرگز توان مقاومت ندارد. مديريّتِ منزّه از سفاهت, مدبريّتِ مبرّاي از سفاهت, مديريت و مدبّريتِ مبرّاي از اختلاس و سرقت و رشوه و روميزي و زيرميزي, ملتِ منزّه از بانک ربوي- که
يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا - اين ملت صد در صد مقاوم است, صد در صد قائم است. به اميد آنکه اين ملت اين معارف را خوب درک کند, باور کند, در خود تمرين کند و به جامعه منتقل کند! به اميد آن روز!

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان