منو سایت
تاريخ:اول ارديبهشت 1392 ساعت 05:09   |   کد : 525
خلقيات ايرانيان
عذر بدتر از گناه در سانسور خلقيات منفي ايرانيان
ممیزی ها در ترجمه سفرنامه دروویل

از سفرنامه گاسپار دروویل (سرهنگ فرانسوی که در سال های 1812 و 1813 ایران بوده است) دو ترجمه وجود دارد. ترجمه اول از جواد محیی است که توسط انتشارات گوتنبرگ در سال 1337 منتشر شده است. این ترجمه توسط همان انتشارات در سال 1387، چاپ شده است با حروفچینی مجدد، و تحت عنوان «ویراست 2» منتشر شده است. در ویراست دوم هیچ تغییری در کتاب انجام نشده و هیچ ترجمه مجددی انجام نشده است، فقط بدون هیچ توضیحی، در صفحات متعددی، بخش هایی از کتاب حذف شده است، بدون اینکه ناشر هیچ توضیحی در باره این حذفیات بدهد، در مقدمه به آن اشاره کند یا اینکه حداقل در بخش های حذف شده، ... بگذارد. یکی از این موارد، آن اندازه تغییر کرده که تقریبا محتوی را عوض کرده است. در فصل سیزدهم کتاب با عنوان «مذاهب متنوعه» دروریل می نویسد: «رفتار ایرانیان با مسیحیان بسیار دوستانه است. حتی غالبا برای نوشیدن شراب به منزل آنان می روند، اما رفتارشان با یهودیان بسیار تحقیرآمیز است. چه قوم یهود صحیح یا غلط، بدنام است و برخی از اعمال آنان نیز این بدنامی را تایید می کند. بی گفتگو بزرگترین توهین برای ایرانیان آن است که آنان را «جهود» بنامند. اگر مرد ایرانی ندانسته شراب مرد یهودی را بنوشد، وقتی از حقیقت امر باخبر شد، دست در گلو می کند تا آنچه را خورده است، بالا آورد.» (صص 123-124)

اما در ویراست! جدید سال 1387 کتاب، متن به این صورت تغییر کرده است: «رفتار ایرانیان با مسیحیان بسیار دوستانه است. حتی غالبا برای نوشیدن چای به منزل آنان می روند، اما رفتارشان با یهودیان بسیار تحقیرآمیز است. چه قوم یهود صحیح یا غلط، بدنام است و برخی از اعمال آنان نیز این بدنامی را تایید می کند. بی گفتگو بزرگترین توهین برای ایرانیان آن است که آنان را «جهود» بنامند.» (صص 123-124) (تاکید از من است)

این که سانسور (ممیزی ارشاد یا خودسانسوری ناشر) اصرار بر حذف بخشی از متن (جمله آخر پاراگراف) داشته باشد (بدون اینکه به آن اشاره ای کند)، بخشی از همان خلقیات منفی ماست که همواره همه چیز را بر حقیقت ترجیح داده ایم. ترجیح می دهیم خاطر کسی آزرده نشود و «ایمان و امان به سرعت برق» از بین نرود، حتی اگر متنی باشد که در باره ایران در دوره حضیض (زمان فتحعلی شاه قاجار) باشد. و لابد ایرانیان در جنگ های ایران و روس شکست نخوردند و فتحعلی شاه سرسره مرمر نداشت و همه تاریخ ما مشعشع است.

تا اینجای مساله عادی است، یعنی از فرط تکرار قبح آن ریخته است، اما تغییر نوشیدن «شراب» در خانه مسیحیان، به نوشیدن «چای» از مقوله عذر بدتر از گناه است (برای یک روایت مودبانه از تاریخچه این ضرب المثل، اینجا را ببینید.) شراب حرام است و در جامعه اسلامی آن دوران، مکانی نیز برای صرف شراب نبوده است، لذا آن دسته از مسلمانان که چندان پایبند دیانت نبوده اند، برای نوشیدن شراب به خانه غیرمسلمانان می رفتند، تا با مشکلات بعدی واقع نشوند، چون رفتن به خانه مسیحیان، برعکس شراب نوشیدن، حرمت شرعی ندارد.

حتی می توان در همان رویه سانسور، انکار کرد که مسلمانانی هم بوده اند که شراب می نوشیده اند. اما وقتی می نویسیم که «غالبا مسلمانان برای نوشیدن چای به منزل مسیحیان می روند»، در اینجا فقط راضی کردن ممیزی نیست، بلکه تغییر بخشی از تاریخ ایران است، که در آن، همان مسلمانان که اجازه شرب خمر علنی را نمی داده اند، اصولا مسیحیان را نجس می دانسته اند و هر چیز را که آنها به آن دست زده بودند، دوباره و چندباره می شستند، تا آنجا که

هم ایرانیان و هم اروپاییان این مساله را می دانسته اند و هر دو نیز تا حدودی، آن را پذیرفته بودند. پولاک می نویسد: «هر گاه يك اروپايي موقع صرف غذا سر برسد، ايراني ها دست پاچه مي شوند، زيرا طرد وي با اصول نزاكت مطابقت ندارد؛ پذيرفتن وي نيز با گرفتاريها و ناراحتي هايي توام است، زيرا اروپايي، مسلمان نيست و هرگاه دستش به غذايي بخورد آن غذا نجس مي شود». (پولاک، 1361: 95) و کارلا سرنا نیز می نویسد: «اروپائيان هنگامي كه هوا باراني يا برفي است، به ديدار ايرانيان نميOروند، زيرا ميOدانند كه در اين مواقع جاي پا و به طريق اولي رطوبت لباس آنها در نظر مسلمانان شيعيO مذهب نجس است و خانه آنها را ناپاك ميOسازد». (سرنا، 1362: 55)

من این مساله را در جای دیگری (اینجا) مفصلا بسط داده ام، ولی در هر حال، تغییر شراب به چای، علاوه بر سانسور، فهم نادرستی از جامعه ایران دوران قاجار به دست می دهد، و یکی از نقاط ممیزه جامعه ایران را (که از دیدگاه شرقشناسی نقطه قوت است) حذف می کند.

تصور کنید محقق بخت برگشته ای بر اساس این کتاب، بخواهد جامعه ایران را تحلیل کند.

پی نوشت: منوچهر اعتمادمقدم، مترجم ترجمه دیگر این کتاب با نام «سفر در ایران» (چاپ چهارم، 1370) و نشر شباویز، اینهمه انصاف داشته اند که عین مطلب دروویل را آورده اند و پاسخ به آن را (یا بخاطر عرق ملی یا مصالح ممیزی) در پاورقی بیاورند. این مطلب در ترجمه اعتمادمقدم چنین آمده است: «ايرانيها با مسيحيها رفتار بسيار دوستانهOاى دارند و غالبا براى نوشيدن شراب به منزل آنها مىOروند در صورتى كه نسبت به يهوديها رفتارشان فوق العاده تحقيرآميز استO (1). شايد اين طرز رفتار بر اثر نفرينهايى باشد كه در حق اين نژاد نگونOبخت كه غالبا مستحق آن هم هستند به عمل مىOآيد. بىOگفتOوگو براى يك ايرانى دشنامى از اين بالاتر نيست كه او را جهود بخوانند و چنانOچه مرد ايرانى ندانسته از شرابى كه به دست يهوديها ساخته شده نوشيده باشد به زور تا آخرين قطرهOى آن را بالا مىOآورد.» (ص 122) و در پاورقی آورده اند: «نويسنده در اين بخش ضد و نقيضOگويى را به نهايت رسانيده است. در صفحهOى 116 همين بخش آمده كه ايرانيان مسيحيان « را تقريبا مانند يهوديها تحقير مىOكنند»، حال آنOكه در اين قسمت به اين كه رفتارى دوستانه با مسيحيان دارند، اعتراف مىOنمايد. اشتباه مشابهى نيز دربارهOى زردشتيان در بخش 39 كتاب وجود دارد. آنOچه مسلم است رفتار ايرانيان مسلمان با اقليتهاى مذهبى، به شهادت تاريخ، همواره به مراتب بهتر از رفتار اروپاييان با آنها بوده است.- م.»

من نظرات این دو ناشر را نمی دانم، ولی شاید تفاوت اساسی در سال انتشار باشد، که یکی 1370 است و دیگری 1387.

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان