منو سایت
تاريخ:هفدهم اسفند 1391 ساعت 05:13   |   کد : 521
خلقيات ايرانيان
«خودباختگي هويتي» چه بر سر استاد علوم سياسي ميآورد!؟
سرنوشت هر کس که در باره خلقیات ایرانیان کار می کند... نقد رجانیوز به سخنان دکتر سریع القلم

منتشرشده در رجانیوز. شانزده اسفند ۱۳۹۱ (اینجا)

از متلك هاي دائمي به فرهنگ مردم ايران تا نسخه پيچي براي جامعه/

«خودباختگي هويتي» چه بر سر استاد علوم سياسي مي آورد!؟/ وقتي سريع القلم چاره نقاط ضعف جامعه را هضم شدن در تمدن اجنبي مي داند

علی رغم تلاش اندیشمندان ایرانی برای تدوین نرم افزار و سخت افزار تمدن اسلامی ایرانی، همچنان در دانشگاه ها هستند اساتیدی که الگوی تمدنی غرب را مبنای پیشرفت می دانند. هر چند جدال میان غرب زده ها و منتقدين اين تمدن انسان مدار یک جدال تاریخی است، با این حال با پررنگ شدن موضوع طراحی الگوی اسلامی ایران پیشرفت و تمدن اسلامی این جدال وارد مرجله جدیدی شده است.

به گزارش رجانیوز، در مراسمی با موضوع پیشرفت ایران که در یکی از فروشگاه های شهر کتاب برگزار شد، محمود سریع القم كه خود درس خوانده امريكا است و كمتر سخنراني، مصاحبه و يا نوشته اي از او را مي توان سراغ داشت كه به فرهنگ مردم ايران، طعنه يا كنايه اي نزده باشد، به سخنرانی پرداخت و اين بار در اظهارات خود جامعه ایران را جامعه بی قانون دانست که باید برای پیشرفت درچارچوب تمدن غربی قرار گرفته و جهاني شود.

وی در اظهارات خود در این مراسم که در یکی از روزنامه های دوم خردادی آن را انتشار داده، گفته است: اگر کسی فرودگاه دوبی را ۱۰ سال پیش دیده باشد و امروز هم دیده باشد، حتما متوجه مفهوم تغییر خواهد شد. ما می خواهیم پیشرفت کنیم. من در سخنانم و کلا ما دانشگاهی ها در علوم انسانی، میانگین جامعه را در نظر می گیریم. در آلمان و ژاپن هم افرادی هستند که دوبله پارک می کنند و چراغ قرمز را رد می کنند اما دوبله پارک کردن و چراغ قرمز را رد کردن در آلمان قاعده نیست ولی در تهران ما هست. در کشور ما اگر کسی راهی پیدا کند، مالیات نخواهد داد. بنابراین من میانگین جمعیت جامعه را در حرف هایم مد نظر دارم.

سریع القلم در ادمه اظهاراتش و در تلاش براي پاسخ به اين پرسش كه چرا هواپیمایی، دانشگاه و صنعت ما ضعیف هستند علت آنرا جهاني نشدن ايران عنوان كرده و مي گويد: این امر به این علت است که وارد صحنه بین المللی نمی شویم. دانشکده خوب، دانشکده یی است که وقتی در راهرو هایش راه می روی، یک استاد کانادایی، هندی، کویتی و... ببینی که با دانشجو ها تعامل دارند و دانشجو ها مجبورند با آن ها انگلیسی صحبت کنند. اگر من در ایران زندگی کنم و هر روز مسیر خانه تا دانشگاه را بروم و بیایم و دایره رقابتم چند دانشگاه در ایران باشد، متوجه ضعف هایم نخواهم شد. جالب است در میان روحانیون کشور، آن گروهی که دیگر کشورهای دنیا را دیده اند، جور دیگری استنباط می کنند و مسائل را از زاویه های متفاوت می بینند.

وی در ادامه به موضوع مورد علاقه روشنفکران یعنی ناسیونالیسم می پردازد و یکی از ارکان اساسی پیشرفت را ناسیونالیبسم عقلی می داند. سریع القلم در توضحی ناسیونالیسم غربی گفت: نکته بعدی حس مالکیت نسبت به جامعه و کشور است. ما در ایران دو نوع ناسیونالیسم داریم. یک حسی و دو عقلی و ناسیونالیسم حسی متاسفانه قوی تر است. باید سعی کنیم ناسیونالیسم عقلیمان را تقویت کنیم. وی ادامه داد: آموزش حقوق شهروندی مهم تر از سرمایه گذاری در بولیوی و پول خرج کردن در مناطق دور دنیاست. آن پول باید در جامعه خودمان بیاید و تبدیل به فیلم و محصول آموزشی شود. داشتن حس مالکیت نسبت به کشور بسیار مهم است.

اظهارات سریع القلم با تفاوت در لفظ تکرار اظهاراتی است که بار ها و بارها از سوی روشنفکران متصف به صفت «خودباختگی هویتی» در بيان نقاط ضعف جامعه شنيده است، اما سخنی که مطرح است آن است که در مقام نسخه پيچي براي رفع اين نقايص، آيا تمدن غرب می تواند یک الگوی تمدنی برای به سعادت رسیدن جامعه اسلامی ایران باشد!؟

یکی از اصول بدیهی که پژوهشگران با هر طرز تفکری به آن اعتراف دارند آن است که جامعه ایرانی و فرهنگ ایرانی اصول و معیار خاص به خود را دارد. اختلاف از آنجا شروع می شود که برخی راه حل رفع نقاط ضعف و توسعه را هضم در فرهنگ و تمدن غربی می دانند و برخی دیگر پیشرفت کشور را منوط به قرار گرفتن در مسیر صحیح الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت عنوان می کنند.

به عنوان مثال، در گزارش اخیر احمد شهید آمده است که همجنس بازان در ایران آزادی ندارند و نمی توانند آزادانه زندگی کنند و فعالیت های خود را انجام دهند و به این علت ایران را نافی حقوق بشر خوانده است.

احمد شهید بر اساس خط کش حقوق بشری غرب معتقد است ازدواج همجنس بازان باید آزاد باشد و آن ها باید به راحتی فعالیت کنند اما در جامعه ایرانی که دین و مذهب جایگاه مهمی در زندگی اعضای جامعه دارد، دین دستور می دهد که با شدت با چنین کارهایی برخورد شود. در عرف مردم ایران نیز این موضوع امری ناپسند و مذموم است.

روشنفکران در موضوع غربی کردن ایران و یا تطبیق ایران با الگوهای توسعه غرب علاوه بر نایده گرفتن تفاوت ارزش ها و باید و نباید ها و عرف جوامع، یک اصل ساده و ابتدایی جامعه شناختی را از یاد برده و یا نادیده گرفتند.

و آن اینکه ارزش های که برای یک جامعه مهم و حیاتی هستند در مرکز توجه و حساسیت قرار دارند و هر چه از این اهمیت کم شود به همان تناسب از مرکز توجه و حساسیت فاصله می گیرند.

به عنوان مثال، به دلیل آنکه دربین مردم ایران اهل بیت و ائمه جایگاه مقدسی دارند هر آنچه که به این اعتقاد خدشه وارد کند مذموم است و به تناسب با آن برخورد می شود.

یا در حوزه سیاست خارجی، بر اساس آنچه که در قانون اساسی آمده و برای ملت و نظام ایران یک آرمان محسوب می شود، دفاع از مستضعفان عالم اصلي مرز ناپذير است. رويكردي كه تدريجا جرياني از مستضعفين را در عالم با محوريت ايران شكل داده است و اين روزها به جدي ترين چالش قدرت هاي بزرگي چون امريكا مبدل شده است.

وقتی چنین نگاهی در عرصه سیاست خارجی حاکم است رابطه با بولیوی، ونزوئلا، فلسطین، سوریه و... معنا پیدا كرده و حتي ضروري مي شود. هر چند که رابطه با چنین کشورهایی مورد تمسخر اساتید غرب زده علوم سیاسی واقع شود.

واداگی و خود کم بینی سیاسی و فرهنگی و اعتماد به غرب از سوی روشنفکران همچنان در رفتار و گفتار این قشر نمایان است. البته رسوخ این طرز تفکر در سیاست به شکل عیان خود در زمان حاکمیت دوم خردادی ها خود را بار دیگر به منصه ظهور گذاشت و در آن زمان بود كه در موضوعي همچون پرونده هسته اي ايران و با مشاورت اساتيدي همچون سريع القلم به مسئولين وقت پرونده، استقلال کشور مي رفت تا مورد تهدید قرار گيرد.

این در حالی است که به گفته اندیشمندان غرب به دلیلی ماهیت تمدنی خود به دنبال هضم سایر تمدن ها ست و خوش بینی برخی روشنفکران سبب نمی شود غرب از اهداف خود کوتاه بیاید.

دکتر موسی نجفی، استاد دانشگاه، در این باره معتقد است که تمدن غربی با الگوی» جنگ تمدن ها «می خواهد سایر تمدن ها را در خود هضم کند.

دکنر نجفی با اشاره به طرح گفتگوی تمدن ها مي گويد: گفت وگوی تمدن ها کلاهی بود که بر سر ما گذاشتند. آن ها (غربی ها) گفت وگوی تمدن گذشته ای را که مرده است با تمدنی که هم اکنون زنده است قبول دارند که نتیجه این گفت وگو هم مشخص است. وگرنه اگر آن ها قبول داشته باشند که تمدنی غیر از تمدن خودشان وجود دارد، این با ملاک های آنان جور درنمی آید. مثل آن است که ما بگوییم ما مسلمانیم و خاتمیت پیامبر اسلام را هم قبول داریم و در عین حال به آمدن یک پیامبر پس از او هم اعتقاد داشته باشیم. آن ها اصلا قائل به وجود حیات در خارج از تمدن خودشان نیستند.

به نظر آنان آنچه در خارج از فرهنگ مدرن است مرده و اگر هم بخواهد زنده باشد باید به غرب بپیوندد. حتی در این گفت وگوی تمدن ها اگر تمدنی هم بخواهد وجود داشته باشد باید لایه هایش در دل تمدن غربی محو شود. در برخورد تمدن های هانتینگتون هم بحث روی گسل های فرهنگی است؛ یعنی جاهایی که گسل های فرهنگی اش غیر از تمدن غرب است ــ مانند ایران و چین ــ ولی باز هانتینگتون در آخر می گوید که پیروزی با تمدن غرب است. او می گوید آخرین تمدنی که در این برخورد برنده است تمدن غرب است. تمدنی هم که در نظر دارد به این معناست که گروه هایی که شیوه زندگی ای غیر از ما غربیان دارند، با این وجود باز هم برنده نهایی ما غربی ها هستیم.

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان