منو سایت
تاريخ:دوازدهم خرداد 1391 ساعت 10:23   |   کد : 461
خلقيات ايرانيان
منش و ويژگي هاي ايراني / زاگرس زند
برگرفته از سایت انسان شناسی و فرهنگ
برای مشاهده اصل مطلب و پی نوشت های آن اینجا را ببیند


سرزمین ایران و اقوام ایرانی از دیر باز مورد توجه دیگر ملت ها و دولت ها بوده اند. جایگاه ویژه و بسیار مهم فلات ایران که پل و پیوند دهنده ی دو سوی جهان به یکدیگر بوده است،و منابع و ثروت های طبیعی و انسان ساز که با دیرینه ی شهر نشینی در ایران پیوندی ژرف داشته است، همواره برای همگان قابل توجه بوده است. از این رو و بنا بر سالنامه های آشوری و بابلی از هزاره ی دوم پیش از میلاد، در مورد ایرانی ها ،گرچه نه با این نام و به نامهایی از اقوام ایرانی چون؛ایلامی ها،لولوبی ها،گوتی ها ،کاسی ها، مانایی ها و در ادامه با آمدن قبایل ایرانی چون مادها ، نوشته هایی به جا مانده است، که بیشتر جنبه ی نظامی و اقتصادی داشته اند. این گزارش به عنوان بخشی از کار کلاس «مباحث ویژه» در بنیاد ایران شناسی در مقطع کارشناسی ارشد در بهار 1387 ارائه شده است. پیش تر دو بخش آخر این گزارش را درباره منش ایرانی در آرای جمالزاده و بازرگان در پایگاه مطالعه کردید. اکنون کل گزارش از جمله لخش اول آن که منتشر نشده بود در اختیار خوانندگان است. فهرست: پیشگفتار گفتار نخست: پیشینه ی نگاه به "خود" گفتار دوم: خلقیات ایرانیان از نگاه محمد علی جمالزاده گفتار سوم: سازگاری ایرانی از نگاه مهدی بازرگان منابع پیشگفتار سرزمین ایران و اقوام ایرانی از دیر باز مورد توجه دیگر ملت ها و دولت ها بوده اند. جایگاه ویژه و بسیار مهم فلات ایران که پل و پیوند دهنده ی دو سوی جهان به یکدیگر بوده است،و منابع و ثروت های طبیعی و انسان ساز که با دیرینه ی شهر نشینی در ایران پیوندی ژرف داشته است،همواره برای همگان قابل توجه بوده است. از این رو و بنا بر سالنامه های آشوری و بابلی از هزاره ی دوم پیش از میلاد، در مورد ایرانی ها ،گرچه نه با این نام و به نامهایی از اقوام ایرانی چون؛ایلامی ها،لولوبی ها،گوتی ها ،کاسی ها، مانایی ها و در ادامه با آمدن قبایل ایرانی چون مادها ، نوشته هایی به جا مانده است، که بیشتر جنبه ی نظامی و اقتصادی داشته اند. در دوره ی هخامنشیان، نیروی دوم آن روزگار یونانی ها بودند که بیش ازهمه و بیش از پیش به ایرانی ها توجه داشته و در مورد ما نوشته اند . محور کتاب تاریخ "هرودوت"،پدر تاریخ، "ایران" است و در مورد ویژگی های ایرانی نوشته هایی در خور توجه دارد.از سده های پس از اسلام به این سو مقدار نوشته های دیگران در مورد ویژگی های ایرانی فزونی گرفته است. در دو دوره ی صفویان و قاجاران حجم بسیار زیادی از سفرنامه ها به جا مانده است که با انگیزه های متفاوت ودر سطوح گوناگون نگاشته شده اند. بیشتر این سفرنامه ها به دست جهانگردان،بازرگانان و مستشاران نظامی نوشته می شد. برای شناخت "خود" و ویژگی ها و منش ملی "خودمان" ناگزیریم که نگاهی از بیرون به خود بیاندازیم. نیز با شناخت "دیگری" ودر جایگاه سنجش دانشورانه با "غیر خود" به شناختی درست از "خود" خواهیم رسید. ازاین رو بایسته است که با عینک و دوربین دیگران به خودمان بنگریم وعینک خودشیفتگی را از چشم بر داریم تا خودمان را آنگونه که باید و آنگونه که هستیم ببینیم. عشق و علاقه به میهن و زادگاه و نیز پیوندهای نژادی،زبانی،باوری و فرهنگی که هر انسانی به همراه خود دارد مانع بزرگی بر سر راه اینگونه "خود شناسی نقادانه" می باشد. یکی از راه های بایسته در این میدان نقد و بررسی موشکافانه و دانشورانه ی سفرنامه های غربیان است، و توجهی از سر اندیشه به نسبت دادن صفات ناپسندی به ما که در نوشته هایشان حتا با فاصله ی چند سده تکرار شده و بسامدی قابل توجه در این نوشته ها دارند. بهتر است این انتقاد ها و گاهی بد گویی ها که با اهداف و اغراض گوناگونی گفته و نوشته می شده است، را به عنوان گنجینه هایی با ارزش بیانگاریم و از دل این مواد اولیه نتایج سود مند و سازنده ی فرهنگی بیرون بیاوریم و برای ساخت آینده ای بهتر و جامعه ای شکوفا از آنها بهره بگیریم که نگارنده نیز هدفی جز این از پرداختن به این موضوع ندارد و این مهم را چونان "خویشکاری بنیادین فرهنگی" خود می پندارد. کاوش دیگری که اهمیت آن شاید بیش از کاوش در سفر نامه ها باشد، نقد و بررسی دیدگاه ها و نوشته های خودمان در مورد ایرانیان است. که شامل دیدگاه های بسیار کهن مانند متون زرتشتی و نیز استوره های ایرانی و سپس نوشته ها ی پهلوی و در کل متون پیش از اسلام است. دوره ی پس از آن شامل متون ادبی،اخلاقی،عرفانی و تاریخی است که بسیار سترگ و پر شمار می باشند. در پایان، نوشته های هم روزگار ما که به دلایلی از جمله همزمانی با مدرنیته و نقد نوین و نیز توجه دانش آموختگان فرنگ رفته ی ایرانی به این موضوع و یافتن ریشه های عقب ماندگی ایران در سنجش با غرب ،بسیار قابل توجه می باشند. بررسی دو دوره ی نخست بسیار بایسته می باشد ولی نیازمند مجالی دیگر و بسیار فراخ است که امیدوارم در آینده فراهم شود و به آنها بپردازم. در این پژوهش تلاش نگارنده بر این است که نخستین نوشته های هم روزگارمان به گونه ای موشکافانه بررسی شوند. که در این میان به دو نوشتار مهم از "جمالزاده" و "بازرگان" خواهم پرداخت. گفتار نخست: پیشینه ی نگاه به "خود" یافتن نوشته ها و دیدگاه هایی هر چند کوتاه و پراکنده ،در مورد خلقیات و ویژگی های اخلاقی و رفتاری ایرانیان، در متون و نوشته های تاریخی ایران،چه نظم و چه نثر، کار بسیار دشواری است. چه رسد به اینکه پژوهشگر خوش بینی به دنبال کتاب،جستار یا رساله ای در این مورد، ویا حتا فصل جداگانه ای با این عنوان، در درازای تاریخ چند هزارساله،و دریایی از نوشته ها باشد! این پژوهشگرنگون بخت پس از مدتی از روی ناچاری،به چند بیت شعر یا چند سطر نوشته در لابلای دیگر مطالب راضی شده و به همان ها بسنده می کند! ویا باید با هوشیاری و باریک بینی زیاد و با برداشتی به سود هدف مورد نظرخویش، از لابه لای نوشته هایی که با هدف دیگری گرد آمده اند، و نویسنده به دنبال بیان موضوع دیگری بوده است، در یابد که نیاکان ما در مورد خود و مردم هم زبان و هم زمان خویش چگونه می اندیشیده اند؟! و چه دیدگاه و شاید انتقادی نسبت به جامعه ی ایرانی آن روزگار داشته اند؟! البته کنکاش و موشکافی درتمامی متون کهن نظم و نثر ایران زمین پژوهشی بس سترگ وهراسناک است که سودا و اندیشه ی آن نیز مرد افکن می نماید. دشواری های زبانی متون دینی زرتشتی و ادبیات پهلوی اشکانی و ساسانی ، که هنوز بخش بزرگی از آنها برگردان مناسبی به خود ندیده اند، از یک سو ، واز سویی دیگر،حجم زیاد نوشته های فارسی نو یا فارسی دری ،به ویژه دیوان های شعرای پر کار وپر شمار خوش قریحه ای که بیشتر در چندی(کمیت)،و کمتر در چونی (کیفیت) آثار،با یکدیگر در رقابتی تنگاتنگ بوده اند ،کار را بر پژوهشگر این میدان دشوار تر می کند. مشکل بزرگ دیگری که گریبان گیر این پژوهش است ، برخی ازخودِ آن ویژگیها و خلقیاتی است که به دنبال یافتن و اثباتشان هستیم! که« تو خود حجاب خودی حافظا! از میان برخیز». که آن روحیات ویژه ی ایرانی مانع نگاه به "خود" و انتقاد از خویش شده است و به جز خوش بینی و نیک انگاری ،و کشف صفات برجسته و نیکویی که نزد ایرانیان بوده است و بس!،و نشاندن ایرانی بر فراز همه ی افتخارات و پیروزی های مادی و معنوی، و غافل ماندن از کاستی ها و ایرادهای فرهنگی و رفتاری، برایمان سودی نداشته است. که از این نتایج و دستاوردها نیز به نوبه ی خود، مشکلات اخلاقی دیگری زاییده و سپس نهادینه شده است. یعنی نگاه به "خود" که باید در جهت خود شناسی و بررسی "خود" و پیرایش و ویرایش ویژگی های ناپسند انسانی و اجتماعی باشد،با اینگونه نگریستن که از سر شیفتگی و ستایش خویشتن است، به نقض غرض وضد خود بدل شده و با افزودن صفاتی چون"خود بینی" و "خود پسندی" به جامعه ی ایرانی، مشکل را دو چندان کرده است. بسیاری از آگاهی هایی که ما اکنون از اقوام بومی و کهن ساکن فلات مرکزی ایران و کوهپایه های البرز و زاگرس داریم، و حتا از حکومتهای منطقه ای چون ایلام و ماد بدست آورده ایم ، از سالنامه ها و اسناد آشوری ها،بابلی ها و دیگر اقوام میان دورود(بین النهرین) است که رخدادها و مناسبات و یا جنگ های خود با همسایگان را با دقت ثبت می کرده اند. اقوام ایرانی مانند دو قوم بالا اگر هم خط را از اقوام میان دورود یاد می گرفته اند،خیلی علاقه ای به استفاده از آن نداشته اند. به ویژه ماد ها که به همین دلیل آگاهی ما از جزییات زندگی،دین،حکومت و وقایع آنها اندک است. از دوره ی فرمانروایی گسترده و پر نیروی هخامنشیان نیز بر اساس سنت پیشین ، سالنامه و یا ثبت وقایع مهم و یا تاریخ نگاری مدونی ( به جز سنگ نوشته ی بی مانند و مشروح داریوش در بیستون و الواح گلی تخت جمشید) به دست نیامده است. بسیاری از جزییات رخداد ها را ما از تاریخ های یونانی چون؛ "هرودوت"(425-484 ق.م) ، "گزنفون" (325-430ق.م) و "کتزیاس"(پزشک یونانی در دوره ی فرمانروایی اردشیر دوم هخامنشی)، و دیگر ایران پژوهان غیر ایرانی به دست آورده ایم. و از کنکاش در لابلای این آثار می توان دیدگاهشان را در مورد ویژگی های ایرانی در یافت. پس از هخامنشیان نیز شمار کمی از غربیان به ایران توجه داشته ، و نوشته هایی در مورد ویژگیهای ایرانی در شعرهای "پلوت"(شاعر رومی سده ی 2 ق. م) ، و نوشته های "آمی ین مارسلین"(تاریخ نویس رومی ،سده ی 4م.) دیده می شود. ویژگی شفاهی بودن و علاقه ی بسیار ناچیز به نوشتن،و برتری دادن فرهنگ و تاریخ شفاهی ،آن هم بیشتر به شکل اسطوره و حماسه و یا سرگذشت های افسانه ای و غلو آمیز پیشینیان،از ویژگی های بارز ایرانیان بود است و این ویژگی که در ایران باستان و پیش از اسلام بسیار پر رنگ بوده، از یک سو، و ویژگی عدم انتقاد و خود بزرگ بینی،از سوی دیگر، عامل بنیادین مشکل کمبود سند و نوشته در این مورد می باشد.(1) از نیمه ی دوم دوره ی ساسانی متون و اسناد زیادی به خط پهلوی به جا مانده است،و این نشانه ی دگرگونی سنت شفاهی به سود فرهنگ نوشتاری است. این سنت در دوره ی اسلامی و البته پس از دو سده رکود، و نوزایی دوباره ی ایرانیان، پر رنگ تر شد. در این دوره می توان به "روزبه" (عبد الله ابن مقفع) دانشمند بزرگ ایرانی در سده 1و2 ه. ق، اشاره کرد که در مورد منش و صفات نیکوی ایرانیان نوشته هایی دارد. ولی مهمترین سند در این باب بی تردید شاهکار فرزانه ی توس و فرهنگ نامه ی کامل ایران زمین،"شاهنامه ی فردوسی" می باشد که نیازمند پژوهشی جدی در باره منش و روحیه ی ایرانی است. دیگری "عمعق بخارایی" ،شاعر سده ی 5 ه. ق است که در باب خلق و خوی ایرانی مطالبی سروده است. شاعر باریک بین دیگری که بسیار به پند و نصیحت پرداخته و اخلاق نیک و بد و اوصاف طبقات گوناگون جامعه را تشریح کرده است،استاد سخن "سعدی شیراز" است ، که بررسیدن و پژوهیدن اندیشه های او بی شک بخشی از تاریکی های این میدان را بر ما آشکار خواهد ساخت. دیگری، شاعرو طنزپرداز نامدار و در عین حال صریح و منتقد اخلاق ایرانی ،"عبید زاکانی"( شاعر سده 8 ه. ق) می باشد، که در نقد جامعه ومنش ایرانیان هم روزگار خویش بی مانند است. در آثار "وحشی بافقی" (شاعر سده 10 ه. ق) نیز چند بیتی در باب روحیات ایرانی می توان یافت. از دوره ی سلجوقیان و سپس ایلخانیان، سفرهای جهانگردان و بازرگانان غربی به سوی ایران از سر گرفته می شود. در این دورا ن غربیان بیشتر با اهداف بازرگانی و مذهبی به ایران و سایر کشورهای شرق می آمدند . شرق شناسی و ایران پژوهی با سفرهای بیشتر و دراز مدت به ایران از زمان تیموری و آق قویونلو آغاز شده و در دوره ی صفویان شکل بسیار جدی تر به خود می گیرد. چرا که در باختر زمین دگردیسی های ژرفی در حال وقوع بود و با پشت سر گذاردن قرون وسطی و گام نهادن در رنسانس همه جانبه، نگاه دیگر گونه ای به جهان یافتند وبا اهداف سیاسی و علمی به مشرق زمین سفر کردند. همگامی رشد صنایع در ایران و نیز همسایگی با عثمانی ها که دشمن مشترک به حساب می آمد،از دیگر دلایل این توجه ویژه می باشد. در نتیجه شمار زیادی سفرنامه از این دوره به جا مانده است که دارای اطلاعات و آگاهی های بسیار ارزشمندی می باشند. از این میان می توان به برخی از مهم ترینشان که در مورد ویژگی ها و منش ایرانی اشارات و انتقاداتی در خور توجه داشته اند، اشاره کرد: "پیترو دولاواله" نظامی ایتالیایی،"ژان باپتیس تاورنیه" بازرگان فرانسوی،"آدام اولئاریوس"دبیر سفارت پروس، "ژان شاردن"بازرگان فرانسوی و"انگلبرت کمپفر"پزشک و ایران پژوه آلمانی. (2) پس از دوره صفویان و یورش افغانها به آشفتگی های دوره ی نادری و سپس زندیه می رسیم ، که کاهش شدید سفرها به ایران و افت رشد و شکوفایی را به دنبال داشته است. در این سالها مجالی برای تولیدات ادبی و علمی ،و نیز امنیتی برای سفر به ایران و تبادلات فرهنگی نبوده است، و تا روی کار آمدن قاجاران و برقراری ثبات نسبی در ایران، بجز سالهای فرمانروایی کریم خان زند،رکودی همه جانبه در سرزمین ما حاکم بوده است. با روی کار آمدن قاجاران و یکپارچگی دوباره ی ایران زمین که به دنبال خود ثبات سیاسی و امنیت نسبی را به ارمغان آورد،موج بزرگی از مبادلات سیاسی،نظامی ،اقتصادی،مذهبی و فرهنگی شروع شد. در گیریهای دراز مدت آغا محمد خان قاجار و سپس فتحعلی شاه ، با مهاجمین استعمار گر مانند روس ها ،و شکست های پی در پی از آنها ، و نیز درگیریهای روس و انگلیس در مرزهای ایران، همچنین درگونی های ژرفی که در ساخت سیاسی S اجتماعی باختر زمین با ورود به دوره ی دیگرگون "مدرنیسم"، در حال شکل گیری بود، باعث تحولات بزرگی در ایران شد. موج بزرگی از گروه های نظامی و سیاسی،همچنین مستشاران جنگی به سوی ایران سرازیر شدند. شمار زیادی از دانشمندان جهانگردان،نظامیان، باستان شناس ، زبان شناس و مردم شناس با اهداف فردی و از روی کنجکاوی، یا سیاسی و استعماری از سوی حکومت های خود ، به ایران آمدند و آثار زیادی در مورد تاریخ، فرهنگ ، زبان ها و ادیان کهن ایرانی،به وجود آمد. نگاه آنها به فرهنگ و رفتار مردم ایران و خوی و خلق ایرانی ، و تفاوتهای آشکار و گاهی شگفت انگیزی که با غیر ایرانیان به ویژه غربیان داشتند، با گذشته متفاوت بود، و با موشکافی و باریک بینی بیشتری به این موضوع می پرداختند و بیش از پیش توجه آنها را به خود جلب می کرد. برخی از ایشان صفاتی را که از دید آنها ناپسند بود بیش از صفات پسندیده بیان و موشکافی می کردند و در نوشته های خود پر رنگ می نمودند. برخی نیز از سر عشق و علاقه به ایران و یا از روی جبران مهمان نوازی ایرانیان،فقط به نیک گویی و گرامی داشت منش و رفتار ایرانی پرداخته اند و ویژگی های ناپسند ما را نادیده گرفته اند.در هر صورت این ما هستیم که باید ارزش این اسناد و نوشته های سودمند را بدانیم که در حجمی قابل توجه برای ما بجا مانده ،و از روی انصاف و خرد به بررسی و پژوهش در آنها بپردازیم و سره را از ناسره و درست را از نادرست جداکنیم. به جای برخورد تعصب آمیز و غیر علمی و نادیده گرفتن آنها به بهانه های مغرضانه یا استعماری بودن و یا با اشاره به چند مورد اشتباه آگاهانه و نا آگاهانه ی نویسنده، بهتر است به باز خوانی و باز نگری این اسناد بپردازیم و اگر به نتایج دل خواه همیشگی نرسیدیم ،دلیرانه آن را بیان کرده و در رفع کاستی ها و تاریکی های اخلاقی و رفتاری خود بکوشیم. از میان غربیانی که نوشته های قابل توجهی در مورد ویژگی های ایرانی دارند،می توان به شمارزیر اشاره کرد: "جان ملکم"سفیر انگلیس در دوره ی فتحعلی شاه، "جیمز موریه" فرستاده ی سیاسی و ایران پژوه انگلیسی، "گاسپار دروویل" نظامی فرانسوی، "اوستن هنری لایارد" فرستاده ی سیاسی و جاسوس انگلیس، "لیدی ماری شیل" همسر سفیر انگلستان، "ادوارد یاکوب پولاک" پزشک اتریشی، "ژوزف آرتور دو گوبینو" سفیر فرانسه و خاور شناس، "مادام کارلا سرنا" بانوی جهانگرد،"ادوارد براون" خاور شناس نامی انگلیسی، "مادام دیولافوا" بانوی جهانگرد و ادیب فرانسوی، "جرج کرزن" سیاستمدار انگلیسی، "اوژن اوبن" سفیر فرانسه، "ویلیامز جکسن" خاور شناس آمریکایی، و "ویپرت فون بلوشر" منشی سفارت آلمان.(3) بسیاری از این نویسندگان پس از مدت کوتاهی رفت و آمد در ایران و نشت و برخاست با ایرانیان ، صفات پسندیده ی بارزی را دیده و بیان کرده اند. و اعتراف کرده اند که ایرانیان؛ با استعداد، تیز هوش ، خون گرم و با عاطفه، بردبار، حاظر جواب ، خوش مشرب و خوشمزه، خوش سلیقه ،خوش صحبت و خوش معاشرت،دارای طبع شاعرانه، بلند نظر، متمدن، مبادی آداب،مهربان، مهمان نواز،دست و دلباز و آبرو مند هستند. و نیز در مورد روستاییان ایران که شمار بیشتر ایرانیان را تشکیل می داده اند،نوشته اند؛ زحمت کش ، قانع، وفاپرور، خوش باطن، باایمان، اهل رضا و توکل هستند. و در کنار این صفات به صفات ناپسند و بد ایرانیان نیز اشاره داشته اند، و شماری از ایشان ویژگیهای منفی ما را بیش از ویژگی های نیک ما دیده و بر آنها انگشت نهاده اند، و به منش های ناپسندی چون ؛دروغگویی، دورویی ، چاپلوسی، پنهان کاری ، خودپسندی، فریبکاری، ستم پذیری و ستم گری، نادان و خرافاتی بودن، نداشتن روحیه ی پژوهش و پیشرفت،ترسو بودن و ... اشاره کرده اند. (4) بررسی و نتیجه گیری دانشورانه و داوری عادلانه بر این انتقادها و نظریات، نیازمند شناخت کافی از نویسنده و نیز شناخت شرایط و محیطی است که او در آن قرار داشته و در برداشت او موثر بوده است. باید دانست که هر نویسنده ای از چه میزان دانش و آگاهی برخوردار بوده و چه تخصص دانشگاهی داشته است؟ با چه هدف و انگیزه ای به ایران آمده و چه مدت در ایران بوده؟ به چه مقولات یا ابعادی از فرهنگ و تمدن ایران علاقه داشته و چه جهاتی از فرهنگ مادی یا معنوی ایران او را جذب می کرده است؟ در میان مردم رفت و آمد داشته ویا همه ی زمان اقامت خود را در دربار و با اشراف یا سیاستمداران گذرانده است؟ بیشتر به آثار باستانی و کتیبه ها و متون کهن ایرانی و آداب و رسوم ریشه دارو سنتی ایران پرداخته و به تاریخ ایران دلبسته بوده؟ و یا به اوضاع روز ایران و نابسامانی های اقتصادی و سیاسی آن روز توجه و به مقایسه با کشور های اروپایی پرداخته است؟ و با در نظر داشتن همه ی این نکات به داوری نشست و دیدگاه نویسنده را نسبت به ایرانی و ویژگیهای اخلاقی و رفتاری ما سنجید. در این دوره نیزحجم نوشته های ایرانیان در این میدان در سنجش با کارهای اروپاییان بسیار ناچیز و نیز کم عمق است. با وجود اینکه در روزگاز قاجاران میزان سواد آموزی و شماراز فرنگ برگشتگان ونیز شاخص های شهر نشینی و آشنایی با ملتهای پیشرفته،در مقایسه با گذشته بسیار قابل توجه بود، ولی آن نگاه نقادانه که زاییده ی جهان مدرن است هنوز در ایران به وجود نیامده بود. اما اوضاع نابسامان و عقب افتادگی هایی که روز به روز بیشتر آشکار می شد و برای مردم به ویژه روشنفکران و فرنگ رفتگان ملموس تر بود،شماری را به این اندیشه وا می داشت که؛ تفاوت "ما" با "آنها" در چیست؟ و "چرا عقب مانده ایم؟" و چرا آنها همه ی جهان را در مشت خود دارند وما از اداره ی ملت و سرزمین خود و نگهداری آن ناتوانیم؟ "میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی" صدراعظم با کفایت دوره ی محمد شاه قاجار،از نخستین مردانی بود که با دیدانتقادی از خود در پی اصلاح امور بود. و پس از تلاش بسیار برای سامان دادن آشفتگی های همه جانبه پس از مرگ فتحعلی شاه، مزد خود را در باغ "نگارستان" در سال 1251ه. ق ، در دستمالی که در گلویش فرو بردند،دریافت کرد. او شاید بیش از خودکامگی حکومت و کار شکنی اشراف و درباریان،از نادانی و "بی حمیتی" واز دورویی و قدر ناشناسی مردم رنج می برد. و آن را در قطعه ی مشهورش این گونه بیان می کند:(5) آه از این قوم بی حمیت و بی دین کرد ری و ترک خمسه و لر قزوین عاجزومسکین هرچه دشمن وبدخواه دشمن و بد خواه هرچه عاجز ومسکین دشمن ازایشان به عیش وشادی وعشرت دوست از ایشان به آه و ناله و نفرین . . . "میرزا آقاخان کرمانی" که در 1314 ه. ق در تبریز سرش را بریدند،در کتاب خود با نام "سی مقاله" اشاراتی به برخی صفات بد ایرانیان چون ستمگری و خودکامگی درونی دارد و این ویژگی را در همه ی لایه های جامعه از حکومت تا مردم کوچه و بازار مشترک می داند. و نیز افرادی چون؛"میرزا نعیم سدهی" ، "میرزا محمدخان قزوینی"، "سید حسن تقی زاده"، "ابراهیم خواجه نوری"، "عارف قزوینی"،"میرزا فتحعلی آخوندزاده" و "میرزاده ی عشقی" ،به شکل جسته و گریخته به انتقاد از ویژگیهای ما ایرانیان پرداخته اند که بررسی آثار و اندیشه هایشان در این باب، نیازمند پژوهشی جداگانه است. اما زنده یاد "محمد علی جمالزاده" اندیشمند و داستان نویس نامی ایران که از بنیانگذاران ادبیات مدرن در ایران می باشد، ابتدا در کتابهایی چون ؛"هزار بیشه"،"راه آب نامه"، "کشکول جمالی"، و صندوقچه ی اسرار" به بیان روحیات ایرانی و نظریات بیگانگان درباره ی ما پرداخت. در ادامه ودر سال 1343خورشیدی به گرد آوری جدی این نوشته ها و نظریات کوشید که حاصل تلاش او کتاب بی مانند و ارزشمندی با نام " خلقیات ما ایرانیان" است،که در ادامه به شکل گسترده به آن خواهم پرداخت.(6) در همین سال و به کوشش "شرکت انتشار" و برگردان "احمد آرام، کتاب مشهور "آندره زیگفرید" با نام "روح ملت ها " به چاپ رسید، که در آن به روحیات ثابت و تغییر ناپذیر 6 ملت باختر زمین پرداخته شده است.(7) در چاپهای پسین این کتاب یک "فصل الحاقی" با نام "سازگاری ایرانی" از زنده یاد "مهندس مهدی بازرگان" به پایان کتاب افزوده گشت. که باب تازه ای را در این میدان گشود و برای نخستین بار ویژگیهای ناپسند ایرانی ریشه یابی و موشکافی شد. و نویسنده ،جغرافیای ناملایم ایران ،ناگواریها و جنگهای تاریخی ،و مهمتر از همه، زندگی کشاورزی در کشوری کم آب را از علل این ویژگی ها می داند. در ادامه به گونه ای در خور و مشروح به جستار زنده یاد بازرگان خواهم پرداخت. (8) بی تردید این دو اثر آخر،یعنی "سازگاری ایرانی" از بازرگان و "خلقیات ما ایرانیان" از جمالزاده، از مهمترین نوشته های ایرانیان در باب ویژگیهای ایرانی است، و هر دو از نخستین پژوهش های جدی در این میدان به حساب می آیند. و جالب آن است که تقریبا همزمان با هم و در سالهای نخست دهه ی 40 خورشیدی و شاید بی اطلاع از کار دیگری نوشته شده اند. هیچ کدام به کار دیگری اشاره ای نکرده و تا آنجا هم که من کاویده ام اثری از تاثیرپذیری از یکدیگر در کار هیچ یک نیافته ام. که خود نشانه ای در خور توجه ازمیزان تبادلات اندیشه و تعاملات فرهنگی بین اندیشمندان و روشنفکران آن روزگار ما می باشد! اهمیت کار "جمالزاده" بیشتر در گرد آوری دیدگاه ها و نوشته های غیر ایرانیان در مورد خلقیات ما می باشد، و اینکه دلیرانه به آن پرداخته و درد را بیان نموده است. شاخصه ی کار "بازرگان" بیشتر این است که برای نخستین بار به ریشه های این ویژگی ها پرداخته و با نگاهی علمی و تاریخی- طبیعی به تبیین این روحیات پرداخته است. و در این کار برخلاف "جمالزاده" به نوشته های دیگران توجه ای نکرده و به دیده ها و تجربیات و برداشت های شخصی خود بسنده نموده است. در ادامه به گستردگی به هر کدام از این نوشتارها خواهم پرداخت. پی نوشت ها: 1. برای دریافت بیشتر این بیان،نگاه کنید به: زرشناس،زهره؛"میراث ادبی روایی در ایران باستان" .دفتر پژوهشهای فرهنگی .1384. 2. جوانبخت،مهرداد؛"ایرانی از نگاه انیرانی" گفتار 4. نشر آموزه،1379. 3. همان ، گفتار 6. 4. جمالزاده،محمد علی ؛" خلقیات ما ایرانیان" نشر نوید آلمان.1371(چاپ نخست 1345) 5. همان، رویه های 138 و 139. 6. جمالزاده،محمد علی؛"خلقیات ما ایرانیان"،مجله مسائل ایران ،1343.این جستار بلند جمالزاده یک بار دیگر در سال 1345 در ایران و دو بار نیز در آلمان و آمریکا به چاپ رسیده است. 7. زیگفرید،آندره؛"روح ملت ها" ، برگردان؛احمد آرام.شرکت انتشار،تهران،1343 خورشیدی. 8. بازرگان،مهدی؛"سازگاری ایرانی".قطع جیبی. بدون نام ناشر و سال انتشار! گفتار دوم: "خلقیات ایرانیان" از نگاه؛ "محمد علی جمالزاده" مجله مسائل ایران (1) در شماره 4 ، دوره دوم (اول بهمن 1342خورشیدی ) « از نویسندگان و صاحب نظران خواست که درمورد "خلقیات یک ایرانی امروز" آینه تمام نمایی فراهم نموده وبه دفتر مجله بفرستند. » (2) که یکی از جستارهای پرمایه و ژرف نگرانه ای که فرستاده شد و در سال 1343خ. در آن نشریه به چاپ رسید ،جستار بلندی بود که زنده یاد محمد علی جمالزاده (3) در فروردین 1343خ. در ژنو نوشته و به دفتر مجله فرستاده بود. که به نام "خلقیات ما ایرانیان" در دو مرحله به چاپ رسید.از آنجا که این جستار و دیدگاه انتقادی ،تند و صریح جمالزاده نظر مخالف و موافق شماری از اندیشه ورزان آن روزگار را به خود جلب کرد و گفتمان تازه ای را در این میدان گشود،آن نشریه برآن شد تا در سال 1345خ. آن جستاردوبخشی را به گونه ی کتابی جداگانه به چاپ برساند(4). نیز گزیده ای از آن را مجله «خواندنی ها» در آن سالها در چند شماره ی خود به چاپ رسانید. پس از نشر کتاب ،جدا از اعتراض ها و مخالفت های برخی از نویسندگان،توجه ساواک و اداره ی نگارش وزارت فرهنگ نیز به این کتاب جلب می شود. که پس از یک سال،از نشر کتاب جلوگیری و از کتابفروشی ها جمع آوری می شود(5). تا آنجا که من کنکاش کرده ام پس ازچاپ نخست در تهران به سال 1345خ.،تا سال 1363 خ. چاپ دیگری را نیافتم. در این سال،یعنی پس از گذشت 18 سال! در ایالت فلوریدا ی آمریکا،"بنگاه معرفت" با حذف دیباچه ی چاپ تهران،و آوردن نامه ی مورخ 25 بهمن 1342 خ. جمالزاده به "مدیرمجله مسائل ایران"،و نیز "دیباچه ای تازه" و "تذکراتی در باره ی کتاب" از جمالزاده، کتاب دوباره چاپ شد. "نشرنوید" در آلمان نیز در سال 1371خ. با عنوان "باز چاپ"! و با همان نام،ولی بدون دیباچه ی تازهی جمالزاده،و بدون هیچگونه اشاره ای به چاپ های گذشته وپیشینه ی کتاب! آن را با همان دیباچه ی کوتاه جمالزاده،که در چاپ نخست آمده بود، چاپ کرد. درآغازنویسنده ی کتاب به بیان بسیارکوتاهی ازمفهوم کلیدی ای که محور این گفتار است،یعنی؛ " خلقیات یک ملت"(آن هم از قول مجله ی مسائل ایران)می پردازد، که؛«یک نفر ایرانی امروز از بسیاری جهات و بخصوص از لحاظ اخلاق تفاوت زیادی با ایرانی دیروز و پریروز ندارد.»(6) و دیدگاه خود را در مورد این پیش انگاره بیان نمی کند که آیا؛ خلقیات و خصوصیات یک ملت یا یک قوم در درازای تاریخ دگرگونی زیادی ندارد؟ ویا می توان گفت؛ اقوام و ملت ها در کنار ویژگی های متغیر خود،خلقیات یا ویژگیهای ثابتی دارند که همواره پابرجا می ماند و آن ملت را همیشه از دیگر اقوام و ملت ها متمایز می کند؟ (7) دریافت جمالزاده از طرح این پرسش (از سوی مجله مسائل ایران) آن بوده که : دیگران و غیر ایرانی ها و سپس ایرانی ها در این باره چه گفته اند؟. یعنی به گونه ای به گردآوری نوشته ها و دیدگاه های پیشینیان ،از ایرانی و غیر ایرانی ،در مورد اخلاق و خصوصیات ایرانی ها پرداخته است. و کوشیده است تاریخچه و پیشینه ی این پرسش را که "دیگران در باره ما چه گفته اند؟" یا "ایرانی ها در مورد خودشان چه می اند یشیده اند؟"(8) ،گرد آورد. و به گونه ای ریشه یابی تاریخی می کند. او ریشه های رفتاری یک ایرانی امروز را در تاریخ جستجو می کند و ایرانی امروز را از ایرانی دیروز جدا نمی انگارد. در ادامه جمالزاده پا را فراتر می نهد و علت بنیادی عقب افتادگی ما ایرانیان را همین خلقیات و خصوصیات و کاستی های اخلاقی - رفتاری می داند که همواره بوده است و گهگاه به آنها اشاره هم شده است. و این بیماری های روانی را علت بنیادین بازماندن ما از کاروان پیشرفت های مادی و رفاهی می داند و می پندارد؛ تا وقتی که به وجود این بیماری آگاه و معترف نباشیم، به درمان نخواهیم رسید!.(9) پس ازاین بیان پرسش و پیشگفتار به ویژگیهای پسندیده ی ایرانیان می پردازد که بخش لاغری از کتاب را در برابربخش فربه ی ویژگیهای ناپسند ایرانیان، تشکیل می دهد.او می نویسد که تقریبا همه ی بیگانگانی که با ایرانیان رفت و آمد داشته اند، گفته اند که ایرانیان؛ با استعداد، تیزهوش ،خون گرم و باعاطفه ، حاضرجواب ، خوش مشرب و خوشمزه، خوش سلیقه، خوش صحبت و خوش معاشرت، دارای طبع شاعرانه، بلند نظر، متمدن، مبادی آداب، مهمان نواز، دست ودل باز و آبرومند، هستند.و نیز روستاییان ایران (یعنی بیشتر ایرانیان در آن روزگار)؛زحمت کش، قانع، وفاپرور،خوش باطن، با ایمان،اهل رضا و توکل هستند. او عشق و علاقه ی ایرانیان به علم و دانش را به دلیل استقبال از سپاه دانش و نیز پیشرفت دانشجویان ایرانی در کشورهای دیگر، به عنوان یک ویژگی پسندیده برمی شمارد. و نیز راست گویی ایرانیان در ایران باستان (هرودوت) و شهامت و از جان گذشتگی در جریان باب و انقلاب مشروطه (ادوارد براون) را نیز از ویژگی های پسندیده ی ایرانیان می شمارد که بیگانگان به آن اشاره کرده اند. در ادامه در بخشی به نام «تفاوت اخلاقی ما با دیگران» پیش از آنکه به بیان نمونه ها و دلایل نویسندگان غیر ایرانی بپردازد،به برتری حجم و اندازه خلقیات بد ایرانیان در برابر خلقیات خوب آنها اعتراف کرده و تا اندازه ای به دفاع زودگذری از ایرانیان و انتقاد کوتاهی ازغربی ها می پردازد که؛ در همه ملت ها صفات خوب و بد وجود دارد و بعضی جاها بدفهمی و کژاندیشی شده و صفات خوبی چون فروتنی و تعارفات ما را به چاپلوسی و دروغگویی تعبیر کرده اند. و یا برخی از این صفات منفی به تفاوتهای بنیادی در تعریف حسن و قبح ها و معیار های متفاوت سنجش اخلاقی در دو فرهنگ برمی گردد و معنای بد و خوب را تغییر می دهد و یک ویژگی خوب در فرهنگ دیگر بد جلوه می کند(10). سپس بیان می کند که بیشتر ایرادهایی که بر ما گرفته اند به ویژگی های درونی ما بر می گردد. و در برابر ویژگی های بیرونی یا ظاهری چون؛ خوش مشربی ، خوش گفتاری ،خون گرمی و... که برای ما قائل شده اند، ویژگیهای درونی و مهمتری چون؛ راستی، شرافتمندی، حقیقت جویی، شجاعت، نیکوکاری و... را از ما سلب کرده اند و ایرانیان را فاقد این ویژگی ها دانسته اند. سپس نویسنده ی کتاب، چهار شیوه ی واکنش دربرابر این برداشت ها را بر می شمارد : ا- تجاهل و تغافل 2- انکار 3- تلافی 4- خرد ورزی . و پس از اینکه سه راه نخست را نادرست و بی فایده می داند ،تنها راه درست را استفاده از اندیشه و منطق می انگارد، که انتقادها را با انصاف داوری کنیم و در راه رفع عیبهای خود بکوشیم. و سپس نمونه هایی از نوشته های ایرانیانی چون؛ ابن مقفع یا روزبه(سده 2ق.)، عمعق بخارایی(سده 6ق.)، نعیم سدهی(اسفهانی)(سده 13ق.)، مصطفی فاتح (1300 خ.)،ارسلان پویا(1340خ.)،و تقی دانش ، دراعتراف و انتقاد از خلقیات بد ما ایرانیان می آورد. در بخش دوم کتاب،نویسنده دیدگاه های بیان شده در باره ی "خلقیات ایرانیان" را به 4 دسته بخش بندی می کند: 1- یونانیان و رومیان کهن. 2- غیر فرنگیان(ترک،تازی،تاتار). 3- فرنگیان هم روزگار ما. 4- ایرانیان. 1- در دسته نخست از "هرودوت"(پدر تاریخ) و "پلوت"(شاعر رومی،سده 2 پیش از میلاد) ،که در ستایش ویژگیهای خوب ایرانیان نوشته اند،نام می برد. و نیز به"آمی ین مارسلین"(تاریخ نگار رومی ،سده4 میلادی) که از خود ستایی و بی رحمی و راحت طلبی ایرانیان نوشته است ، اشاره می کند. 2- از دسته دوم به "متنبی"(شاعر نامدار تازی) که بسیار از ایرانیان بد گفته است،"غازی غرای خان تاتار" از دودمان چنگیز در دوره صفویه و"روشنی بیک" از صاحب منصبان ترکیه که بسیار بدگویی کرده است،اشاره می کند. 3- از دسته سوم که بخش زیادی از کتاب او را تشکیل می دهد،به نوشته های سفرا،سیاحان،سفرنامه نویسان،شرق شناسان،مورخان،مشاوران نظامی و نویسندگان زیادی استناد کرده و از نوشته های آنها بخشهای کوتاهی را آورده است که درآن میان می توان به شماری از ایشان اشاره کرد: جیمز موریه،گوته،ادوارد براون،کورنیاوبروین،شاردن،ولتر،راولینسون،سرجان ملکم،گوبینو،هانری مارتین،گوستاو لوبون،تئودورنولدکه،سرپرسی سایکس،دکتر فوریه،ابن خلدون،ونسان مونتی،ژان لارتگی،هانری گوبلو و... بیشترآنها اشاره به خلقیات ناپسندی مانند؛دروغگویی،دورویی،چاپلوسی،پنهان کاری،خودپسندی،فریبکاری،ستم پذیری و ستم گری،نادان و خرافاتی بودن،نداشتن روحیه ی پژوهش و پیشرفت،ترس و... کرده اند. شمار اندکی نیزمانند؛ادوارد براون،گوته،هانری مارتین و ابن خلدون به ویژگیهای نیک ایرانیان چون؛هوشمندی،خوش گفتاری،شهامت،مهربانی،ادب و بردباری اشاره داشته اند. 4- دراین گروه شماراندکی ازایرانیان، از سده های نخست اسلامی چون عبداله بن مقفع(روزبه) و سپس وحشی بافقی(سده 10 ق.) ودر روزگار قاجاران چون سدهی اسفهانی ، قائم مقام فراهانی،میرزا آقاخان کرمانی ، میرزا محمد خان قزوینی و سپس سید حسن تقی زاده ، ابراهیم خواجه نوری و عارف قزوینی را نام برده و نمونه هایی از دیدگاه های انتقادی آنها به خلق و خوی هم میهنان خود را آورده است. در ادامه بخشهایی از برخی داستانهای خود در ویژگیهای بد اخلاقی ایرانیان را به آنها می افزاید.(11) در پایان کتاب، جستار کوتاه(در6 رویه) و بسیار متفاوتی! به نام : "شیوه ی انتقاد" در زمینه ی نقد ادبی ،آورده شده که اگر این کاردر دهه های پیشین مرسوم بوده است، بازچاپ آن در چاپهای پسین بسیار شگفت انگیز است! تلاش جمالزاده در پاسخ به پرسش "مجله مسائل ایران" از خواست آن مجله بسیار فراتر می رود و او به عنوان یکی از اندیشه ورزان و روشنفکران روزگار خویش ،با نگاهی ژرف به این پرسش می نگرد و پرسشهای دیگری را پیش روی می نهد و هشدار می دهد که این ویژگیهای ناپسند یکی ازعلل وشاید مهمترین علت عقب ماندگی ایران است و تا زمانیکه به آنها آگاه نباشیم و این ایرادهای اخلاقی را نشناسیم و نپذ یریم ،در راه بر طرف کردن و مبارزه با آنها پیروز نخواهیم شد. در این راه به منابع زیادی در این مورد می پردازد و از آنها نمونه می آورد و سخنهای زیادی را از گفته ها و نوشته ها ی ایرانیان و غیر ایرانیان درباره ی ویژگی های ما ایرانیان گرد آوری کرده که می تواند برای پژوهشهای پس از آن بسیار راهنما باشد.البته جمالزاده شاید به دلیل شتابزدگی در نوشتن این جستار،بسیاری ا ز شعرا و اندیشمندان گذشته های دور ونزدیک ایران را ،که در این میدان سخن رانده اند، نادیده می گیرد و خود به این کاستی اشاره می کند( 12). در آغاز بسیار به جا و بایسته می بود که جمالزاده بیانی دانشورانه از واژه هایی چون"خلقیات"، "خصوصیات و روحیات" ،"اخلاق یک قوم"،"عادات یک جامعه" به دست می داد که خواننده به روشنی بداند که به درستی مراد او از این واژه ها چیست؟ و اینکه ؛"هر ملتی دارای ویژگیهای استواری می باشد که در درازای تاریخ دگرگون نخواهد شد."،بر پایه ی چه دلایل و پژوهشهای فرهنگی و انسان شناسی بیان می شود. اشکال دیگر این جستار دو پاره بودن آن است که به شیوه ی درستی به هم پیوند نخورده اند و همان دو پاره ی چاپ شده در مجله مسائل ایران را در کنار هم به کتابی یگانه تبدیل ساخته اند که به ایراداتی از جمله گسستگی و نیز بازآوری و تکراربخش هایی انجامیده است. سخن دیگر آنکه؛بسیاری از نمونه های آورده شده از نویسندگان به تنهایی گواه بر دیدگاه اصلی و فرجامین آن نویسنده در مورد ایرانیان نمی باشد و باید در کنار همه ی نوشته های آن نویسنده بررسی شود و دید کلی او به دست آید و نیز جایگاه نویسنده و نوشته ی او و شرایطی را که در آن بوده و بر او چیره شده و میزان آگاهی و آشنایی او با فرهنگ ایرانیان نیز آشکار شود تا ارزش داوری او نیز نمودار گردد.از این رو بسیاری از نمونه هایی را که نویسنده آورده است گاهی بسیار کوتاه و فشرده می باشد و بریده و بیرون از متن و فضای سخن نویسنده داوری و بررسی شده که آن داوری درست و دانشورانه نخواهد بود. ایراد دیگر نوشتار جمالزاده آن است که نمونه ها و کوته نوشت های آورده شده، با نشانی روشن یا پایگاه و سرچشمه هایش همراه نیست و این از ارزش و جایگاه دانشورانه ی یک پژوهش می کاهد. در پایان ،بر فرهیختگان و فرهنگ دوستان بایسته است آن نخستین گامهای اندیشه ورانه و دلسوزانه را که درد فرهنگ این کهن بوم و بر را داشته اند،و در پی شناخت درد و درمان برای بیماریها و کاستی های فرهنگی ما بوده اند،بیشتر پاس بدارند و در راه ویرایش ،نشر و نقد دانشورانه ی آنها بکوشند.



آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان