منو سایت
تاريخ:بيستم و پنجم مرداد 1386 ساعت 01:04   |   کد : 105
ياداشت
منبع الهام تمدن بولواري و تمدن لابراتواري در دوران رضاشاه
اخیرا کتاب «سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی" نوشته علی اصغر حکمت (1355؛ تهران: وحید) را می خواندم. کتاب که توسط حکمت به کتابخانه مرکزی دانشگاه تقدیم شده و امضای خود وی را در ابتدای کتاب دارد، حاوی سی خاطره از دوران رضاشاه است. حکمت، که موسس و اولین رییس دانشگاه تهران بوده، از سال های 1313 تا 1318 وزیر معارف و سپس مدت کوتاهی وزیر کشور بوده است. ..

اخیرا کتاب «سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی" نوشته علی اصغر حکمت (1355؛ تهران: وحید) را می خواندم. کتاب که توسط حکمت به کتابخانه مرکزی دانشگاه تقدیم شده و امضای خود وی را در ابتدای کتاب دارد، حاوی سی خاطره از دوران رضاشاه است. حکمت، که موسس و اولین رییس دانشگاه تهران بوده، از سال های 1313 تا 1318 وزیر معارف و سپس مدت کوتاهی وزیر کشور بوده است.

نکته ای که برای پژوهندگان تاریخ ایران اهمیت داشته، این است که منبع الهام نظرات رضاشاه چه بوده است و از کجا به این نظرات رسیده است. برخی از صاحب منصبان پهلوی مانند حکمت و شریف امامی اصرار دارند که رضاشاه را واجد فهمی عمیق بدانند و برخی دیگر رضاشاه را بی سوادی می دانند که سواد آورد.

مخبرالسلطنه هدایت در خاطرات خود می گوید که به رضا شاه گفتم: «تمدن غربی دو جنبه دارد، یکی آنکه در بولوارها نمود دارد و دیگری آنکه در لابراتوارها جریان دارد. ظاهرا شما فقط تمدن بولواری را دیده اید.» این جمله، به ظرافت فهم رضاشاه را از تمدن نشان می دهد. در کتاب حکمت، این نکته با اندکی تامل روشن می شود و می توان منابع الهام برخی از تغییرات حاصل شده در دوران رضاشاه را دریافت. برخی را خود رضاشاه پیشنهاد کرده و برخی را اطرافیان و کارگزاران. تفاوت میان نظرات رضاشاه و کارگزاران وی تفاوت میان تمدن بولواری و تمدن لابراتواری را بخوبی نشان می دهد.

او در داستان تاسیس دانشگاه تهران، می گوید: «در یکی از شب های اواخر بهمن 1312 در جلسه هیئت دولت، سخن از «آبادی تهران و عظمت ابنیه و عمارات و قصور زیبای جدید» شد و نوبت به من که کفیل وزارت معارف بودم عرض کردم«نقصی که تهران دارد این است که این شهر هنوز عمارت مخصوص اونیورسیته ندارد و حیف است که این شهر نوین از همه بلاد بزرگ عالم از این حیث عقب باشد». شاه بعد از اندک تاملی یک کلمه گفتند: بسیار خوب آنرا بسازید». (ص 333)

می توان این نقد جدی را بر حکمت و فروغی و سایر افراد حاضر در آن جلسه داشت که فهمی از تاریخ دانشگاه ها در اروپا نداشتند و نمی دانستند که آن دانشگاه ها سابقا، مراکز آموزش دینی بوده و در تهران هم حوزه علمیه قدیمی ای وجود داشته و تهران از این حیث عقب نبوده، و فقط باید این حوزه ها، به علوم روز هم رو بیاورند و تغییر اساسی یابند. این نکته مثبت هم وجود دارد که رضاشاه به این کارگزاران روشنفکر اعتماد داشته و بنابر نظر آنها عمل می کرده است.

حکمت برخی از این پیشنهادات را به خود نسبت می دهد. برخی از آنها عبارت است از:

- تاسیس فرهنگستان ایران به توصیه حکمت: «این نویسنده بحکم وظیفه پیشنهاد خود را به عرض مبارک شاهنشاه رسانیده مورد تصویب قرار گرفت» (ص 24)

- «ذکاء الملک فروغی (رییس الوزراء) به من ابلاغ کردند که پیشنهاد شما برای ساختن موزه تاریخی به سبک موزه های معمول در ممالک راقیه به عرض رسیده و تصویب شده» (ص 52)

- پیشنهاد تاسیس کتابخانه ملی در گوشه شمال غربی میدان مشق توسط علی اصغر حکمت، در حالی که سرلشگر کریم بوذرجمهری شهردار وقت تهران، می خواسته در آنجا برای اسب های شهرداری اصطبل بنا کند. حکمت پس از اطلاع از این خبر، «پس توکل به خدا بفوریت تلگرافی به دفتر مخصوص شاهنشاهی مخابره کرده و از پیشگاه شاهنشاه درخواست کردم چون وزارت معارف بنای جدید آبرومندی برای کتابخانه ملی نیازمند است استدعا دارد که (آن) قطعه زمین ... را به وزارت معارف مرحمت کنند» و استدعا مورد قبول واقع شد (ص 57)

- «در مهر ماه 1313 هنگامی که از سفر طوس از طریق گرگان به مازندران عزیمت فرموده و این بنده افتخار ملازمت داشتم، شبی که در گنبد قابوس اقامت فرموده بودند، من را احضار نموده و مدتی در فضای آزاد قدم می زدند و از این بنده در باب برنامه کار خود در وزارت معارف سئوالاتی می فرمودند، از جمله صحبت ورزش و تربیت بدنی جوانان دانش آموز بمیان آمد، در این موقع ایستاده بعد از لحظه ای تامل فرمودند در این مورد مخصوصا باید هر چه بیشتر اقدام کنید. نویسنده موقع را مغتنم شمرده و از همان موقع برنامه دقیقی برای خود در این رشته پیش گرفتم...» که منجر به تشکیل سازمان پیشاهنگی شد که نامش را هم حکمت پیشنهاد کرده بود. (ص 78)

- پیشنهاد اجرای سرشماری در 1318 توسط حکمت (ص 278)

- پیشنهاد آموزش بزرکسالان توسط علی اکبر داور (ص 377)

البته رضاشاه خودش هم نظراتی داشت که البته بیشتر در حوزه نظامی بود، یا آنچه با فهم خودش به آن رسیده بود:

- «روزی دو نفر از افسران ستاد به وزارت معارف آمده و از طرف اعلیحضرت شاهنشاه ابلاغ کردند که مقرر شود شاگردان مدارس، تعلیمات مقدماتی نظامی را بیاموزند و مشق پیاده نظام و صف بندی بنمایند و برای رژه سالیانه سوم اسفند آماده باشند» (ص 84)

- و البته مهمترین پیشنهاد وی کشف حجاب بوده: در جلسه تیرماه 1313 هیئت وزرا، رضاشاه رو به وزیر معارف کرده می گوید:« سابقا به کفیل معارف دستور دادم برای رفع رو پوشیدن زنان اقدام نماید، اما او نخواست یا نتوانست و کاری نکرد. حالا شما باید در این کار ... اقدام کنید» (ص 88) سایر کارگزاران پهلوی (از جمله هدایت و به نحوی فروغی) نیز برائت خود را از این اقدام بیان کرده اند و گفته اند که هدفشان آزادی بی حجابی بوده نه اجبار به کشف حجاب؛ و این رضاشاه بوده که بعد از سفر امان الله خان پادشاه افغانستان با همسر بی حجابش در 1307 و نیز سفر به ترکیه سکولار زمان آتاتورک، تصمیم به کشف حجاب گرفت.

- رضاشاه بعد از جلسه کشف حجاب در 17 دی 1314، در جلسه هیئت وزیران می گوید «...این عیب (عادت زنها به حجاب) رفع شد و این خدمت را هم مثل سایر خدمات به مملکت انجام دادیم. هر یک از آقایان وزرا در پاسخ سخنی گفته و از اقدامات خطیر و عظیم که به دست ایشان انجام گرفته، مانند تشکیل ارتش، ایچاد امنیت، تاسیس راه آهن و کارخانجات و غیره و غیره یاد کردند. شاه ساکت به سخنان آقایان گوش می داد، پس از چند دقیقه از جا برخاستند، پالتوی خود را پوشیده رو به هیئت دولت کرده و فرمودند: با همه این تفاصیل بزرگترین خدمت من به مملکت، تشکیل نظام وظیفه بود» این را گفته و از در خارج شدند». (ص 97) این نشان از نوع فهم رضاشاه دارد که مهمترین اقدام خود را در حوزه ارتش می داند.

- در همین ماجرای کشف حجاب، وقتی حکمت به رضاشاه می گوید که در این داستان افراط و تفریط رخ داده و هم حجاب به زور از سر زن ها می کشند و از طرف دیگر، افراط در رقص رقاصه های نیمه عریان در دانسینگ ها در تهران وجود دارد. شاه فورا به رییس نظمیه دستور می دهد که دانسینگ های تهران را ببندند، (ص 101) اما در باره اجبار به کشف حجاب کاری نمی کند.

می توان این ایده را مطرح کرد که کارگزاران روشنفکر دوره رضاشاه، با حضور و تحصیل در فرنگ، مترصد بوده اند که آنچه (از نهادهای غربی) در غرب است در ایران هم بنا کنند و هر کس به فراخور فهم خویش. و البته هیچ کس فهم عمیق و بنیانی (و به تعبیر ملکم خان فهم در اخذ اصول) را نداشت. و این افراد با کوچکترین اشاره و التفاتی از سوی رضا شاه و البته پس از «استدعا از ذات اقدس ملوکانه» و بیان مطالب به گونه ای که مقبول طبع شاه مستبد افتد، طرح خود را برای تاسیس آن نهاد مدرن در ایران ارائه می کردند. اما رضاشاه علاوه بر سربازی و نظامی گری و نظم و امنیت، تمام آنچه را که از غرب می دید تمدن بولواری بود و تمدن لابراتواری توسط کارگزاران پیشنهاد می شده است. اما باید انصاف داد که او بخوبی ایده های خود، از ایده های کارگزاران هم حمایت می کرده است.

برخی نکات دیگر خواندنی در کتاب عبارتند از:

ارائه شعار برای هر برنامه توسط شعرای برجسته مانند ز نیرو بود مرد را راستی و ز گهواره تا گور دانش بجوی. ص 82

مقابله با زبان ترکی (ترک ها، دیگری هویتی ایران) ص 148 و ص 237

ماجرای تاج گذاری و ممانعت رضاشاه از اینکه امام جمعه خویی بر سر شاه تاج بگذارد ص 192

داستان مذاکره و تفاهم رضاشاه و مدرس در ماجرای خدمت وظیفه 201

علل سیاسی ظهور بابیه ص 240

بیان انتفاد بر نظر شاه نسبت به اسکان عشایر ص 258 و پذیرش سخنان حکمت توسط شاه در انصراف از نظر خود

خطرات متحدالشکل کردن لباس ها و نیاز به جمع آوری لباس ها و آداب در حال انقراض ص 368

همت رضاشاه در حذف آثار بیگانگان از جمله مدارس خارجیان

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان