رفع رذیلت‌های نهادی، نقطه شروع اصلاح در نظام

تاريخ : اول بهمن 1401 ساعت 07:50   کد : 7907


یادداشت در روزنامه اعتماد. ۱ بهمن ۱۴۰۱ (اینجا)

 

اعتراضات، چنانكه پیش‌بینی می‌شد فروكش كرده، اما نه از مشكلات كاسته شده و نه گامی به سمت پذیرش و اصلاح بر پایه اعتراضات برداشته شده است و این عدم تغییر، بر كیفیت و كمیت نارضایتی هم افزوده است. همچنین مشكلات دیگری در بخش‌های دیگری (از جمله مشكلات اقتصادی، آلودگی هوا، بحران انرژی، محدودیت‌های اینترنت و نیز بحران احتمالی مساله اوكراین) تشدید شده كه احتمالا منشأ اعتراضات گسترده‌تر و شدیدتر بعدی خواهد شد. معترضین هم، از مشاهده گستردگی تعداد ناراضیان قوت قلب گرفته و احتمالا مترصد فرصت‌های بعدی هستند و هم از بی‌توجهی به اعتراضات، تحقیر شده و عصبانی هستند. با صرف‌نظر كردن از اپوزیسیون خودرهبر‌پندار و پروژه‌هایی كه حامی آنهاست، باید دانست كه قلب اعتراضات در میان معترضین داخل كشور می‌تپد و از همین‌جا، اعتراضات بعدی شكل می‌گیرد.  در غیاب اطلاعات مكفی و بر اساس شواهد در دسترس، می‌توان دو گزاره اصلی را درباره علت فروكش كردن اعتراضات مطرح كرد: اول اینكه اعتراضات به دلیل اینكه نتوانست تعداد زیادی از معترضین را به خیابان بكشاند، فروكش كرد و دوم اینكه معترضین بزرگسال با جوانان همراه نشدند و همین مساله بود كه اعتراضات را كمتر كرد و البته نكته امیدواركننده اینكه صاحب‌نظران و رسانه‌های مستقل داخل كشور جانی تازه گرفتند هم در تولید اطلاعات و پیگیری اخبار و هم در تحلیل وقایع و همین امر حركتی است به سمت بازگشتن مرجعیت رسانه‌ها و تحلیلگران داخل كشور كه اخبار و تحلیل‌های‌شان، هم دقیق‌تر است و هم دلسوزانه‌تر و منصفانه‌تر. و امید است با آزاد شدن روزنامه‌نگاران زندانی، بازگشت این مرجعیت تقویت شود.  اما مساله اصلی این است كه به‌رغم اعتراضات، اصلاحی در نظام، بر اساس خواسته‌های معترضین، رخ نداده و همین، جرقه اعتراضات بعدی است

 

فروكش كردن اعتراضات خیابانی، فرصتی است كه نظام می‌تواند به سمت اصلاح حركت كند، بدون آنكه تحت فشار باشد. نكته مهم این است كه چه چیزی در كجا باید تغییر كند؟ و این تغییر توسط چه كسانی و با چه زبانی خواسته شود تا شنیده شود. مسلم است كه درخواست باید به زبان نظام و با توجه به نگرانی‌ها و دغدغه‌های نظام باشد و باید راه‌حل‌های ممكن ارایه شود تا شنیده شود.

با گذر از دو راه‌حل: «براندازی نظام به هر قیمتی» و «حفظ نظام با همین صورت از اوجب واجبات است» كه نه مطلوب هستند و نه ممكن، راه سومی باید پیدا كرد. آن دو، مطلوب نیستند چون هم براندازی به هر قیمتی مساوی با آنارشیسم و جنگ داخلی و تهدید حمله خارجی است و هم ادامه وضعیت حكمرانی فعلی، منجر به از دست رفتن همه ظرفیت‌ها و فرصت‌ها و ذخیره‌های زیستی و اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران می‌شود. ممكن هم نیستند، چون قاطبه مردم به خیابان نیامدند، نه برای براندازی و نه برای دفاع از نظام.  اما راه سوم: برای پیدا كردن راه سوم، فهم اینكه چه چیزی منجر به وضعیت فعلی شده، مهم است. لذا باید از عملكردها و نظرات گذر كرد و به مشكلات اصلی سیستم پرداخت، چیزی كه من «رذیلت نهادی» می‌نامم، یعنی همان «ساختارهای فسادزا» (تعبیری كه رهبر انقلاب در ۷ تیر امسال در توصیف برخی ساختارهای موجود در قوای سه‌گانه به ‌كار بردند). رذیلت نهادی چیزی است كه هم به صورت سیستماتیك، مساله تولید می‌كند و آن را مداوما بازتولید می‌كند و افزایش می‌دهد و هم به صورت سیستماتیك، مانع از حل آن مساله‌ها می‌شود

به نظرم مهم‌ترین رذیلت نهادی، نبودن حق برابر ایرانیان در برخورداری از فرصت‌ها و موقعیت‌ها و امكاناتی است كه در اختیار نظام است. هر جا تبعیض سیستماتیكی اعمال می‌شود، می‌تواند موضوع رذیلت نهادی باشد. چهار مورد از این‌ رذیلت‌ها عبارت است از محدودیت در ورود به نهادهای حاكمیتی، محدودیت در به دست آوردن كار دولتی، تبعیض در ورود به دانشگاه و تبعیض در برخورداری از اطلاعات درباره مواهب و فرصت‌ها. این محدودیت‌ها كه در قالب سخت‌گیری‌های فراقانونی در مناصب دولتی و نمایندگی مجلس، گزینش برای كارمندان دولت، سهمیه در ورود به دانشگاه‌ها و رانت عمل می‌كنند، مسبب مشكلات فعلی هستند و مانع اصلی حل مشكلات. سه‌تای اولی، تبعیض سیستماتیك در ورود به سیستم است و چهارمی در استفاده از موهبت‌های سیستم

اگر مساله اصلی را در این بدانیم كه حكومت نمی‌تواند خواسته‌های خود و نیاز‌های مردم را برآورده كند و این مساله دهه‌هاست منظما تكرار می‌شود، پس مساله در خود كارگزاران نیست، بلكه ساختاری است، یعنی در نحوه برآمدن كارگزاران. و اگر بتوان ساختارهای ورودی سیستم را درست كرد، سیستم به تدریج اصلاح خواهد شد. منظور از ورودی سیستم، راه‌های ورود افراد به سطوح كلان سیاست‌گذاری و اجرا است. ورودی‌های كلان سیستم به سه صورت است: الف) از طریق نخبگانی است كه دانشگاه آنها را تربیت و معرفی می‌كند. ب) از طریق اقبال مردمی به احزاب و جناح‌هایی است كه به عنوان نماینده مجلس و شوراها نامزد معرفی‌ می‌كنند و ج) افرادی كه به تدریج در سیستم كارمندی، توانایی‌های خود را اثبات و ارتقا پیدا می‌كنند. هر سه مورد ورودی، اكنون با محدودیت‌های ساختاری و تبعیض سیستماتیك روبرو و همین مساله باعث شده تا ورودی‌های سیستم، محدود و ضعیف بشود و ناتوان از تشخیص و حل مساله. این سه محدودیت، ‌همان سه رذیلت نهادی ورودی است: نظارت فراقانونی، گزینش و سهمیه. (البته هوشمندی سیستم در مقابل تخریب با تبعیض سیستماتیك تفاوت دارد. هر محدودیتی برای ورود گذاشته می‌شود، باید مطابق قانون باشد، شفاف اعلام شود، امكان اعمال سلیقه و نظر در آن نباشد و قابل رسیدگی و اعتراض در مرجع دیگری باشد.)

از طرف مقابل، سیستم برای بقا و راضی كردن كارگزاران و وفاداران، امكانات و فرصت‌هایی در اختیار وفاداران قرار می‌دهد كه از بقیه دریغ می‌كند. این امكانات در قالب ردیف‌های بودجه یا فرصت‌های كار به صورت استخدام و پروژه و پژوهش است. رانت‌های اطلاعاتی و فرصت‌های نابرابر باعث محدودیت در برخورداری از مواهب و امكانات در اختیار نظام می‌شود و نتیجه آن‌هم این می‌شود كه كسانی كه به‌رغم سه محدودیت گزینش و نظارت و سهمیه رشد كرده‌اند فرصتی برای ارتقا و امكانی برای استفاده پیدا نمی‌كنند و مجبور به مهاجرت می‌شوند. بهره‌مندان هم وقتی به قدر كافی استفاده بردند، به وقت مناسب لگد به نظام می‌زنند و راه خود را جدا می‌كنند و سیستم به بهره‌مندان جدید نیاز پیدا می‌كند. یعنی این‌همه رانت، وفادار ایجاد نكرده است، چنانكه در اعتراضات اخیر، از آنها كه صداهای بلندی داشتند و تریبون هم در اختیار داشتند، اندكی بودند كه از نظام علنا دفاع كردند. به علاوه فسادهای سیستماتیك هم، منظما افزایش یافته است. راه اصلاح رانت و مقابله با فساد هم در نظارت و نظارت بر نظارت و نظارت بر نظارت بر نظارت نیست، بلكه شفافیت است. هر فرصت و امكانی در اختیار هر كسی گذاشته می‌شود علنا و رسما اعلام شود تا هم آنها كه نابجا محروم شده‌اند فرصت مجدد بهره‌مندی داشته باشند و هم بهره‌مندان، نتوانند حاشا كنند و به صف محروم‌شدگان بپیوندند

رفع این رذیلت‌های نهادی و ساختارهای فسادزا، هم می‌تواند شروع اصلاحات از جانب نظام باشد و هم خواسته روشن و شفاف مردمی: همه مردم برای نظام برابر باشند. اهمیت این موضوع به ویژه در آن است كه ناراضیان بزرگسال، آرمانی به اعتراضات نگاه نمی‌كنند و تغییرات ساختاری ذكرشده، برای آنها اساسی‌تر از بهبود آنی در فضای سیاسی است و اهمیت این تغییرات و تاثیر مثبت آن را با تجربه زیسته خود درك می‌كنند .