ایران در زمان ناصرالدین شاه به نقل از ژولین دو روششوار
منتشر شده در همشهری آنلاین. 29 اردیبهشت 1392 (اینجا)
کارنوشت دانشجویی ارائه شده برای درس مبانی تاریخ اجتماعی ایران. نیمسال دوم ۱۳۹۱-۱۳۹۲
براساس کتاب "خاطرات سفر ایران" نوشتهی ژولین دو روششوار
نگارش مقاله : بهار کدخدازاده
پست الکترونیکی : bahar.aslkk@gmail.com
روششوار، ژولین دو (1378). خاطرات سفر ایران. مهران توکلی. تهران: نشر نی. 208ص
مقدمه
بررسی سفرنامهها در شناخت تاریخی از ایرا ن اهمیت بسزایی دارد. این اهمیت زمانی مشخص میشود که با مطالعهی سفرنامهها از بعضی ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران که در زمانهای گذشته وجود داشته، مطلع میشویم و به وضوح تفاوتها و حتی شباهتهای دوران گذشته و حال را درمیابیم. این امر به آگاهی از سیر تحول ایران و پیشبینی مسیری که کشور در آن قرار دارد کمک میکند. همچنین با مطالعهی سفرنامههایی که غیر ایرانیان درمورد کشور نوشتهاند، به تصورات آنها از اجتماع ایرانی پی میبریم و تا حدودی امکان درک تفاوتها و شباهتهای موجود میان ایران و سایر کشورها را به دست میآوریم. نکتهای که در این سفرنامهها حائز اهمیت است، نحوهی نگارش و بیان اطلاعات توسط نویسنده است که جمله جملهی آن بر تصویری که در ذهن مخاطب از ایران ساخته میشود، تأثیر دارد. گاهی نویسنده به بیان بخشی از ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی ایران میپردازد که مطابق سلیقهی وی نیست و در این حالت درمورد فرهنگ و رفتار ایرانیان نظرش را به صراحت بیان میکند به گونهای که ممکن است چنان تأثیری در ذهن مخاطب بگذارد که تحت هر شرایطی از سفر به ایران خودداری کند. مثلا در صفحهی 54، دیباچهی کتاب خاطرات سفر ایران اثر ژولین دو روششوار که در ادامهی این مقاله بررسی خواهد شد چنین داریم که " خلاصهی کلام، در ایران سفر کردن خستگی فراوان می آورد، هم به تن و هم به جان. منزلگاهها کثیفاند. در زمستان سردند و در تابستان گرم و دمدار. و غذای آنها S برای معدهای که عادت به غذای پاریس دارد S ناچیز." البته در مواقعی هم نویسنده چنان از یک بنا، یک رفتار یا هرچیز دیگری به وجد میآید که بسیار از آن تعریف میکند. به هرحال مطالعهی سفرنامهها هم از جهت اطلاعات تاریخی و اجتماعی سودمند است و هم از جهت آگاهی از تصویری که مسافران از کشور در ذهن دارند. در ادامهی این مقاله به بررسی دقیق "خاطرات سفر ایران" میپردازیم و به این سوال اساسی پاسخ میدهیم که نحوهی شکلگیری فهم سفرنامه نویس از ایران چگونه بوده است.
بحث نظری
ادوارد سعید در مقدمهی کتاب شرقشناسی اینگونه مینویسد :« خاورشناسی عبارت از نوعی سبک فکری است که بر مبنای یک تمایز شناختی وشناختLشناختیاست که میان «شرق» و (غالب موارد) «غرب» قرار دارد.» (سعید، 1377: صص 15 -16) با بررسی کتاب " خاطرات سفر ایران" که هستهی این مقاله را تشکیل میدهد، میتوان چنین برداشت کرد که سفرنامهها درتصویری که از جوامع شرقی ساخته میشود و فهمی که از آنها به دست میدهد، تأثیر بسزایی دارند. به این ترتیب که نگارندهی سفرنامه به طور دقیق ویژگیهای مهم فرهنگی و اجتماعی و غیرهی یک کشور را از دید خود و همینطور براساس شنیدههای خود از مردم همان سرزمین بیان کرده و با دخیل کردن نظرات و سلایق خودش تصویر نسبتا جامعی را از سرزمین موردنظر ارائه کرده است. فهمی که از مطالعهی یک سفرنامه به دست میآوریم به طور قطع به نحوهی نگارش نویسندهی سفرنامه و سبک فکری و دیدگاه خود او از یک سرزمین و البته شرایطی که او در دوران حضورش در آن سرزمین تجربه کرده بستگی دارد. به این ترتیب نمیتوان به صراحت گفت که یک سفرنامه فهمی کاملا جامع و بدون نقص از یک کشور را در اختیار مخاطب میگذارد چون نظرات شخصی نویسنده میتواند در مخاطب آن سفرنامه تأثیری جدی بگذارد.
- بحث روشی دربارهی رویکرد امیک و اتیک و اهمیت شناخت جامعه از منظر دیگران
« در رویکرد اتیک ، ما به مطالعه مردم شناختی یک اثر یا یک موضوع می پردازیم . در واقع نگاه به موضوع پژوهش ، یک نگاه از بیرون است . محقق تلاش می کند که نه احساسات خود را نسبت به موضوع پژوهش دخالت دهد ونه زبان توصیف و تحلیل خود را مطابق زبان موضوع پژوهش ارائه دهد . به عبارت دیگر محقق برای توصیف و تحلیل داده های خود ، ادبیاتی به اصطلاح علمی ( زبان علم ) برمی گزیند . در رویکرد اتیک یا (دیدگاه محققان ) گروه را از طبقه بندی ها ،اصطلاحات ،توضیحات و تفاسیر محلی به آنچه مربوط به انسان شناسان است منتقل می کنند. رویکرد اتیک می گوید مردم محلی آنقدر با آنچه انجام میدهند درگیر هستند که نخواهند توانست فرهنگشان را تفسیر کنند.محقق باید بر آنچه خودش به عنوان بیننده متوجه می شود تاکید کند.
اما در رویکرد امیک ، هدف محقق این است که از طریق تکنیک های مشاهده مشارکتی ، غرق در موضوع پژوهش شود . معانی و دلیل های رفتارها و اعمال موضوع پژوهش را درک کند . این اتفاق زمانی می افتد که محقق تا اندازهای در سوژه خود مستحیل شود تا به بتواند به فهم برسد . محقق سعی می کند معانی و دلیل های رفتار واعمال موضوع پژوهش را درک کند. در این رویکرد به این نکات توجه می شود که مردم محلی چگونه فکر می کنند ؟ چگونه درک می کنند؟ چگونه جهان را طبقه بندی می کنند ؟ قوانین رفتاری آنها چیست ؟ چه معانی برای آنها وجود دارد؟ چگونه اشیا را تصور می کنند و توضیح می دهند؟ در رویکرد امیک یا (دیدگاه محلی ) معنا داری هر چیز از دیدگاه مردم محلی بررسی می شود این اتفاق زمانی می افتد که محقق تا اندازه ای در موضوع مورد پژوهش خود غرق شود تا بتواند به فهم برسد . اصطلاح"مشاورفرهنگی " به افرادی گفته میشود که در میدان برای دانستن اطلاعات از آنها استفاده می شود. این افراد کسانی هستند که دیدگاه امیک را فراهم می آورند.» (http://anthropology.ir/node/13901) بر این اساس نگارندهی یک سفرنامه از رویکردی امیک استفاده میکند و سعی میکند هر آنچه را که از رفتار و خلق و خو و فرهنگ مردم مشاهده کرده بیان کند و البته در این بین گاهی نظرات شخصی خودش را هم دخالت داده و نظراتش را بیان میکند. او در نگارش یک سفرنامه از زبان و اصطلاحات علمی استفاده نمیکند بلکه تلاش میکند همه چیز را همانطور که میبیند بیان کند. اینکه مردم یک سرزمین چگونه رفتار میکنند.
پی بردن به شناخت جامعه از منظر دیگران اهمیت زیادی دارد. دلیل این اهمیت این است که یک کشور در طول حیات سیاسی و اجتماعیاش با جوامعی دیگر در ارتباط است به طوری که از آنها تأثیر میپذیرد و همینطور بر آنها تأثیر میگذارد. فهم شناخت جامعه از نگاه دیگران به درک روابط مهم بین کشورها کمک میکند و میتواند در پیشرفت یک جامعه و سیر تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن به طور جدی موثر باشد.
بحث اصلی
1. ویژگیهای نویسنده و دلایل سفرش به ایران
ژولین دو روششوار در کتاب خاطرات سفر ایران سعی دارد تجربیات خود را از دوران حضورش در ایران بیان کند تا تصویری از ایران زمان ناصرالدین شاه را ارائه دهد. روششوار در نیمهی دوم سدهی نوزدهم میلادی یعنی در زمان حکومت ناصرالدین شاه بر ایران برای اولین بار به این کشور سفر کرد. او از جانب دولت فرانسه به ایران فرستاده شده بود تا زمینههای مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران را بررسی کرده و نتایج بررسیهایش را در اختیار دولت فرانسه قرار دهد. او به مدت شش سال در سفارت فرانسه در تهران کار و مدت کمی هم به عنوان کاردار سفارت فعالیت کرده است. وی در طول زمان حضورش در ایران به نقاط مختلف کشور سفر کرده و نتیجهی تجربیاتش را از این سفرها در کتاب موردنظر به اشتراک گذاشته است. (ص 6)بنابر یادداشت مترجم این کتاب، روششوار دانش آموختهی رشتهی اقتصاد در کشورش بوده و زبان فارسی را پس از ورودش به ایران آموختهاست.( ص 6) او در ایران به گشت و گذار پرداخته و با این حال که در ابتدا از حضورش در ایران ناامید شده اما پس از آن با علاقه و کنجکاوی به گشت در این کشور پرداخته است : « در آنچه به من مربوط است پس از آنکه به تهران آمدم دست خوش نومیدی شدم. اما چون میدانستم که باید زمانی کم و بیش دراز در ایران بمانم، نخست برای اشتغال خاطر، آنگاه از روی کنجکاوی، و سپس با میل و علاقهی فراوان به سیر و گشت و بررسی در این سرزمین، مردم و نهادهای آن پرداختم.» ( ص 12) روششوار در طول سفر خود به شهرهای گوناگون ایران سفر کرده و از آداب و رسوم، رفتارها، نهادها و اتفاقاتی که در آن دوران رخ داده بیان کرده است. به طوریکه حتی گاهی از فساد حکومت و دربار و برخی نهادها پرده برداری کرده است. روششوار در این کتاب بیان میکند که حاصل گشت و گذارش در ایران دور از انتظارش بوده و او را مجذوب کردهاست. به بیان وی بیشتر اروپاییان کتابخوان خاورزمین را ترکیه و خاور دور را هندوستان و چین میدانند. آنها گمان میکنند که جز این سه کشور هیچ نقطهی دیگری نیست که به نظر بیاید.( ص 12) اما او پس از گشت و گذار در ایران این نظر را خطایی بزرگ دانسته و اینگونه بیان کرده که : « هیچ چیز ایرانی به ترک نمیبرد، نه نژادش، نه دینش، نه قوانینش، و نه آداب و رسومش. بلکه هم این دو ملت نفرتی آشکار با یکدیگر دارند که برای پی بردن به انگیزهی آن باید چند سالی به گذشته باز گردیم و به یاد آوریم زمانی را که نام انگلیس به تنهایی چگونه خشمی در پدران ما فرانسویها برمیانگیخت.» ( ص 13) روششوار در تمام مدتی که به شهرهای مختلف ایران سفر میکرده، به وسیلهی کاروانهایی که با اسب هدایت میشدند، از نقطهای به نقطهی دیگر میرفته. این نوع سفر کردن او، یکی از نارضایتیهایی است که او سفرش بیان کردهاست. ناگفته نماند که به دلیل آگاه نبودن از زبان فارسی در طول سفرش همواره مترجمی به همراه داشته که اینطور که از نوشتهی کتاب برمی آید چنان هم از مترجم راضی نبودهاست. « مسافری که با مترجم سفر میکند نه چیزی فرامیگیرد و نه چیزی میبیند.»( ص 56) در این سفر غیر از مترجم، چند خدمتکار، آشپز، چند فراش حکوتی و همینطور همسرش او را همراهی کردهاند.
2. شهرهایی که نویسنده از آنها عبور کرده است.
اولین شهری که روششوار و هر مسافر دیگری که از شمال به ایران میآید باید از آن گذر کند، تبریز است. به گفتهی نویسنده تبریز در آن زمان یکی از مهمترین شهرهای ایران بوده و همهی کالاهایی که از اروپا به ایران میآمده، از این شهر وارد کشور میشده. تبریز هم از نظر جمعیتی و هم از نظر رقم مبادلات بازرگانی بزرگترین شهر ایران بودهاست.(ص 13) اما نویسنده با نا امیدی دربارهی این شهر مینویسد: « من به آیندهی آن چندان خوشبین نیستم زیرا همه چیز نشانهی این است که در آینده کالاها از راه روسیه و دریای خزر به رشت وارد خواهد شد که به تهران بسی نزدیکتر است.» ( ص 13) از نظر نویسنده تبریز هیچ ویژگی خاصی ندارد که درخور گفتن باشد. تنها ده بزرگی است که بر روی یک رشته کوه و فلاتی بلند واقع شده. زمستانی سرد و تابستانی خشک دارد. تنها بناهای قدیمی آن هم ویرانههایی است از یک برج و یک مسجد سلجوقی. تمام ساکنان تبریز ترک هستند و درحالی که زبان رسمی مردم ایران، فارسی است، آنها به زبانی که ریشهی ترکی دارد حرف میزنند.(ص 14) روششوار پس از گذر از تبریز به زنجان رسیده که آنرا شهر کوچکی توصیف میکند با حدود ده هزار سکنه که در نخستین سالهای حکومت ناصرالدین شاه بابیها در آن شورش کردند و آثار شورش همچنان در این شهر وجود دارد. تنها آثار باستانی این منطقه یک مسجد سلجوقی است.(ص 14) نویسنده پس از زنجان، به قزوین رسیدهاست که در گذشته پایتخت ایران بوده. طبق بیانات نویسنده قزوین بیست هزار سکنه دارد و از عهد صفویه مساجد و قصرهایی در آن باقی مانده که میتوان آنها را از زیباترین نمونههای سبک معماری خاص خودش دانست. در قزوین خشکبار و برنج تجارت میشود و قزوینی ها ظروف سفالی زیبایی میسازند.( ص 15) پس از قزوین نوبت به تهران میرسد که در زمان حضور روششوار در ایران، پایتخت بودهاست . نویسنده در توصیف تهران اینگونه میگوید که تهران شهری جدید است که به هیچ عنوان عظمت و ثروت شهرهای قدیمی را ندارد اما شهری است که یک اروپایی به راحتی میتواند در آن زندگی کند زیرا تقریبا هرچه به آن نیاز دارد در این شهر یافت میشود. به گفتهی نویسنده در آن زمان کم و بیش پانصد اروپایی در تهران زندگی میکردهاند. (ص 15)روششوار پس از خروجش از تهران راهی همدان شده که پنجاه و سه فرسنگ از تهران فاصله داشتهاست. منزلگاههایی که روششوار برای رسیدن به همدان همراه کاروان در آنها توقف کرده اینها بوده : رباط کریم، خان آباد، نو وران، رزاک، بی بی آباد. او از مسیر و گرمای هوا گله میکند و از دشتهایی میگوید که تنها خارشتر در آنها روییدهاست اما معتقد است که اگر در این دشتها پنبه کشت شود، آباد و ثروتمند خواهد شد. او درمورد یهودیان همدان هم سخن میگوید که در میان آنها یک خاخام به نام الیاهو زندگی میکند. او مردی کهن سال است که به سبب دانش فراوانش قرب و منزلت والایی دارد و از روششوار و همراهیانش به گرمی استقبال کردهاست. ( ص 16 و 17) روششوار پس از ترک همدان راهی بروجرد شده که برای رسیدن به آن سه روز در سفر بوده. شب اول را در دهی به نام سمنانآباد گذرانده و شب دوم را در دولتآباد. او در توصیفاتش از بروجرد از رودخانهای سخن میگوید که تمام آب آن صرف کشاورزی نمیشود بلکه بخشی از آن در خدمت رنگرزان است که کالای خود را برای شستن و مالیدن و خشک کردن به کنار آن میبرند. او همچنین از صنعت پارچه کتانی به نام چیت گفته که صنعت متداول در بروجرد است. ( ص 18 و 19 و 20) روششوار رویدادی را در بروجرد تعریف میکند و در این تعریف از خصوصیات اخلاقی بد ایرانیان هم سخن میگوید:« بچهها که لابد تا آن روز هرگز یک اروپایی ندیده بودند، رفته رفته گرد آمده به دنبال ما به راه افتادند، و به زودی با خودسری و بیپروایی در گفتار، که از صفات ایرانیان است، دربارهی من و سر و لباسم چیزها میگفتند که خدمتکاران مرا خوش نیامد. با آنها حرفشان شد و کار به فحش و ناسزا کشید و چه بسا که چند سیلی و کشیده رد و بدل کردند... خوشبختانه چند فراش حکومت که مرا همراهی میکردند پا در میان نهاده، چوبدستیها را به کار انداختند و حرمت از دست رفته را به من بازگرداندند.» ( ص 20) پس از پنج روز اقامت در بروجرد عازم اصفهان شده که هشت روز در راه بوده. پیش از ورودش به اصفهان در فکر این بوده که آیا با وجود سختیهایی که در این سفر کشیده و ناملایماتی که تحمل کرده آیا نوشتههای شاردن از اصفهان در مورد زیبایی این شهر صحت داشته؟ نویسنده از مراسم استقبالی که هنگام ورود به اصفهان برایش تدارک دیده شده ابراز نارضایتی میکند و معتقد است که پس از ساعتها سفر و خستگی، استقبال نظامیانی که به چاپلوسی میپردازند اصلا خوشایند نیست. وی پس از ورودش به اصفهان از بازار و آثار باستانی دیدن کرده و به شدت تحت تأثیر زیبایی آنها قرار گرفتهاست.( ص 24 و 25) او هفده روز را در اصفهان سپری کرده و پس از آن راهی یزد شده که در آن زمان بزرگترین شهر بازرگانی ایران بودهاست و به قول نویسنده : «یزد، منچستر ایران است.» ( ص 27) نویسنده از شنیدههایش دربارهی مردانی بختیاری و بلوچ گفته که سوار بر شترانی به چپاول کاروانیان دست میزدند. ( ص 28 ) نویسنده از شهر میبد که در نزدیکی یزد قرار دارد هم دیدن کرده و پس از بازگشت به یزد به سمت کرمان رهسپار شدهاست. ( ص 28) در راه سفرش به کرمان از منزلگاههای سریزد، کرمانشاه، انارک، بایاس، کوشکو، بیرام آباد، کبوترخان، باغین گذشتهاست.( ص 29 ) او در توصیفاتش از کرمان به سفرنامهی مارکوپولو اشاره میکند که کرمان را شهری دلربا توصیف کرده اما با افسوس اعلام میکند که دیگر از آن شهر دلربای مارکوپولو چیزی برجای نمانده. ( ص 32 ) پس از ترک کرمان روانهی بندرعباس شده که از زیبایی مناظر در طی مسیر گفتهاست. ( ص 34 ) برای گشت و گذار وارد هرمز شده که آنرا شب هنگام ترک کرده و سوار بر کشتی دوباره به بندرعباس بازگشته و سپس راهی شیراز شدهاست. ( ص 40 ) در میانهی مسیر به شهر لار رسیدهاست و از حاصل خیزی این شهر سخن گفته و آن را حائز اهمیت دانستهاست. ( ص 41 ) پس از لار به جهرم رسیده که در آن زمان ده هزار سکنه داشته ( ص 42 ) و پس از آن بالاخره وارد شیراز شدهاست که آن را کانون شعر و هنر میداند و همینطور از آن به عنوان انبار همه گونه کالا برای جنوب ایران یاد کرده. در شیراز شخصی به نام دکتر فیکر گرین مهماندارش بوده و تنها چند روزی را در این شهر سپری کردهاست که در همان چند روز زلزلهای رخ داده و او را ترساندهاست. ( ص 42 و 43 ) روششوار پس از ترک شیراز از راه اصفهان به تهران بازگشته و پس از مدتی راهی نطنز و کاشان و سپس قم شدهاست ( ص 44 S 50 ) و درمورد خصوصیات اخلاقی مردم این سرزمینها سخن راندهاست. « مردم کاشان نزد همهی ایرانیها به ترسو بودن نام آورند، تا جایی که از خدمت سربازی بخشوده شدهاند.» ( ص 48 )
3. شیوهی نگارش سفرنامه
ژولین دو روششوار که برای اولین بار وارد ایران شده بود به مناطق مختلف کشور سفر کرده و تجربیاتش را به صورت کتاب منتشر کردهاست. از شیوهی نگارش کتاب برمیآید که احتمالا آن را پس از بازگشت به فرانسه و بر اساس حافظه نوشتهاست اما گاهی در متن کتاب به مواردی برمیخوریم که در آن نویسنده آمارهای گوناگونی را از میزان غلات یا درآمدها یادداشت کرده و پس از آن در متن کتاب آوردهاست ( صفحه ی 135 و 171). نویسنده در مقدمهی سفرنامه، ترتیب سفرها و بعضی رخدادها را بیان کرده اما شیوهی اصلی نگارش سفرنامه موضوعی است و برای مثال شامل فصولی با عنوانهای : ساختار مدنی و قضایی، ارتش، روحانیت، کشاورزی، اصناف و غیره میشود. طبق گفتههای روششوار، وی تمام اطلاعات موجود در کتابش را یا به عینه مشاهده کرده و تجربیات شخصیاش را نوشته و یا اینکه از اطرافیانش شنیده که نامی از آنها نیاوردهاست. شنیدههای وی شامل چند افسانه درمورد شهرهای گوناگون و همینطور بعضی از خصوصیات فرهنگی مردم میشود. همینطور از خطرات احتمالی سفر در ایران هم شنیدهاست. مثل حملهی مردان بلوچ و بختیاری و چپاول کاروانیان. ( ص 28 )همانطور که در بالا اشاره کردم نویسنده گاهی آماری از میزان غلات تولید شده در یک شهر، قیمت انواع چهارپایان و اجناس و یا میزان مالیاتها و درآمدها تهیه کردهاست و در متن سفرنامه در اختیار خواننده قرار دادهاست. برای مثال در فصلی با عنوان چهارپایان پس از بیان انواع چهارپایان در ایران آماری را از قیمت آنها و کالاهای مرتبط با آنها دیگر بیان کرده :« میانگین بهای هر شش کیلو گوشت گوسفند در تابستان دو ریال است و در زمستان 8/2 ریال...هر شش کیلو پشم بین هشتاد دینار و 4/1 ریال قیمت دارد ...» ( ص 142 و 143 )
نویسنده در طول نگارش سفرنامه گاهی به سفرنامههای دیگر ازجمله سفرنامههای هرودوت، شاردن و مارکوپولو اشاره کرده و حتی در قسمتی در رابطه با شهر کرمان بیان کردهاست که از شهر دلربایی که مارکوپولو در سفرنامهاش نوشته چیزی باقی نماندهاست. ( ص 32 ) یا در فصلی که خلاصهی فصول پیشین است اینگونه نوشته که:«اروپاییانی که در سدههای پانزده و شانزده و هفده به ایران سفر کردهاند ( شاردن، تاورنیه، تونو، کمپفر، نیبور و دیگران) مینویسند که روحانیت شیعه، که تازه پا گرفته بود، نفوذ و امتیازهای فراوانی به دست آوردهبود، و شاه عباس و جانشینهای او با همهی نیرومندیشان ناگزیر بودند که با ملاها و با روسای بزرگ ایلات کنار آیند...» ( ص 120-121) یا به عنوان مثالی دیگر در فصلی به نام معماری چنین نگاشته که:« هرودوت، در آنجا که روایت از شکوه و جلال شهر اکباتان میکند، از هشت باروی شهر سخن میگوید...» ( ص 203) نویسنده در تمام مدت نوشتن سفرنامه به خصوصیات اخلاقی مختلفی از ایرانیان اشاره که گاهی آن خصوصیات را به تمام ایرانیان نسبت داده. برخی از خصوصیاتی که وی در کتاب به آنها اشاره کرده مثل خصوصیت رفتاری خودسری و بی پروایی در گفتار برای تمام ایرانیان ( ص 20 ) و شتاب نکردن کارگران ایرانی در کار ( ص 170 ) است.
این سفرنامه برای اولین بار در سال 1378 در ایران به چاپ رسیدهاست. اما نتوانستم اطلاعاتی از اینکه این کتاب به چند زبان ترجمه شده و یا چند بار تجدید چاپ شده به دست بیاورم. مترجم در ابتدای فصل یادداشتی دارد که در آن از نویسنده، میزان تحصیلاتش و دلیل سفرش به ایران نوشتهاست. طبق این یادداشت که قبلا هم به آن اشاره کردم روششوار از جانب دولت فرانسه مأمور شده بود تا با حضورش در ایران شرایط و زمینه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی ایران را بررسی کند. در رابطه با میزان تحصیلات نویسنده در این یادداشت اینگونه آمده که وی دانش آموخته ی رشته ی اقتصاد سیاسی در کشورش بوده. او پس از حضورش در ایران درباره ی نهاد های مختلف جامعه ی ایرانی کنجکاو شده و به کار مردم شناسی و جامعه شناسی پرداخته است. علاوه بر این اطالاعات، مترجم در یادداشت خود بیان کرده که قسمتهایی از نوشته را حذف کرده است : « در فصل بیست و دوم کتاب نویسنده در این نکته که آیا ایرانیان پیش از اسلام شیوهی میناکاری بر فلزات را میشناختهاند یا نه، کم و بیش ده صفحه به نقل آراء و اقوال پیشینیان دربارهی این موضوع و نتیجهگیری از آن، و سپس به دادن فرمولها و شیوههای ساخت مینا تخصیص دادهاست، که چون خوانندهی عادی S و چه بسا هم اهل فن S سودی از آن نمیبرد از ترجمهی آن صرف نظر شد. به فصل بیست و چهارم ( سفالینه) نیز بیش از پنجاه صفحه اختصاص داده که بخش بزرگ آن بحث و جدلهایی است دور و دراز و خستهکننده دربارهی ریشههای چینی و بدل چینی، که آن هم چون برای خواننده ملالآور میتوانست بود ترجمه نشد.» ( ص 9) در این کتاب، مترجم هیچگونه نظری دربارهی ایرانیان ندادهاست و تنها در بعضی موارد اطلاعات اشتباه نویسنده را در پاورقی اصلاح کردهاست. برای مثال در پاورقی صفحهی 128 آمدهاست:« در این بند و بند پیشین نویسنده نکاتی آوردهاست که هم مبهماند و هم با حقیقت سازش ندارند: ارامنه ربطی به سامیها ندارند. بازماندگان یک قوم هند و اروپاییاند که پیش از میلاد مسیح بر سرزمین ارمنستان کنونی استیلا یافتند...اشارهی نویسنده به «روحیهی آلمانی» و «عنصر آلمانی» دربارهی ایرانیان پرسش برانگیز است.» ( ص 128)
نتیجهگیری
در پایان این مقاله و پس از بررسی اجمالی سفرنامهی موردنظر، به این نتیجه میرسیم که نویسنده پس از گشت و گذار بسیار در ایران و اقامت چندین ساله در این کشور اطلاعات زیادی از شیوهی زندگی مردم، آداب و رسوم و فرهنگ آنها، برنامههای سیاسی و اقتصادی مملکت و غیره به دست و تمام آنها را در کتاب خاطرات سفر ایران به نگارش درآوردهاست. اما هدف این مقاله این بود که پس از بیان سیر نگارش مقاله به این پرسش پاسخ دهد که نحوهی شکلگیری فهم سفرنامهنویس از ایران چگونه بودهاست. مهمترین منبع سفرنامهنویس در سفرش به ایران، شخص خودش بوده که اکثر وقایع ذکر شده در کتاب را مستقیما مشاهده و تجربه کرده اما بعضی از اطلاعات سفرنامه را از افرادی شنیده که در ایران زندگی میکردند و یا از سفرنامههای پیشینیان برداشت کردهاست. به طور کلی فهمی که نویسنده از ایران زمان ناصرالدین شاه به دست آورده، نسبتا جامع است و به نظر میرسد که جز موارد اندکی که خود مترجم و ناشر هم در پاورقیهای کتاب به آنها اشاره کردهاند، نقصی وجود ندارد. نمونهای از پاورقیهایی را که مترجم در آنها به اشتباه نویسنده اشاره کرده، در قسمتهای پیشین آوردهام و برای تأکید بیشتر در ادامه نمونهای از ایراداتی را که ناشر بر نویسنده وارد کردهاست بیان میکنم. در فصلی به نام معماری نویسنده درمورد اسلام و تأسیس مدینه توسط پیامبر به نکاتی اشاره کرده که ناشر در پاورقی اینگونه ایراد گرفتهاست:« اجرای تعالیم الهی و تأسیس مدینه از سوی پیامبر اکرم (ص) از فروع و لوازم اصل ابلاغ و گسترش آیین الهی است، نه برعکس.» و « این ادعای نویسنده بی دلیل و نادرست است و در مجموع دیدگاههای وی دربارهی اسلام در این فصل سطحی و غیرمستند است.» ( ص 201)
منابع دیگر
1.سعید، ادوارد، شرقLشناسی، ترجمهیعبدالرحیم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، صص ۱۵-۱۶
2. http://anthropology.ir/node/13901