یادداشت منتشرشده در روزنامه ایران. 18 دی 1396 (اینجا)
الف) انقلاب اسلامی، در ادامه جنبشهای اعتراضی مردم ایران، یعنی مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت، بر پایه دو خواسته عمده بنا شده بود: استقلال و آزادی. مراد از آزادی نیز مشخصاً آزادی سیاسی بود، چرا که سایر صور آزادی، کج دار و مریز در ایران عصر پهلوی وجود داشت. «کلمه جمیله آزادی» در ظاهر مدافع فراوان دارد، اما در عمل با انواع محدودیتها همراه است و همین محدودیت هاست که میتواند بتدریج امکان تحقق آن را بگیرد. از این رو، آزادی سیاسی به معنای حق شهروندان برای بیان نظرات خود درباره حکومت، مطلق است و قیدی نمیتواند بپذیرد، جز آسیب به آزادی دیگران. طبیعتاً موافقان نظام راهپیمایی برگزار میکنند و آنها که به عملکرد بخشهایی از نظام اداری و سیاسی اعتراض دارند، اعتراض میکنند. اعتراض مردم به مذاق آنها که مردم از آنها و عملکردشان ناراضی هستند، خوش نمیآید و لذا میتوانند انواع اتهامات را به دیگران وارد کنند که در این موقعیت حساس کنونی (که همیشگی است البته)، باعث تضعیف نظام شدهاند و از قضا دقیقاً کسانی باعث تضعیف نظام میشوند که عملکرد نامناسب شان نارضایتی مردم را به دنبال داشته است؛ لذا عملاً مجریان مقصرند نه معترضان.
ب) وارد بودن اعتراض نیز شرط مناسبی برای اجازه اعتراض نیست. هر کسی حق دارد بر اساس استنباط خود اعتراض کند. قاعدتاً مجریان باید این اندازه شرح صدر داشته باشند که اگر اعتراضی وارد بود بپذیرند و اگر وارد نبود بگذرند. و البته نظام اجرایی و سیاسی نیز میتواند از مجریان خود دفاع کند که قربانی اعتراضات نمایشی و ساختگی و بر پایه زد و بندهای سیاسی نشود. شرط عقل است که کسی حق توهین به دیگری را ندارد و اعتراض با توهین متفاوت است و قانون مرز آن را روشن کرده است. اگر در جریان اعتراض، معترضین به دیگران توهین کردند، باید در دادگاه صالحه پاسخگوی توهین خود باشند، یا حتی اگر در مواردی قانون، بیان نظری را به شرایطی منع کرده، طبیعتاً آنها که نظری میدهند باید عواقب آن را پذیرا باشند. اما تجربه چندساله اخیر نشان میدهد که در هر اعتراضی، دستهای هستند که سطح اعتراض را از عملکرد یک اداره و شرکت و وزارتخانه به کل نظام سیاسی تعمیم میدهند، امری که احتمالاً خلاف خواسته اعتراض کنندگان بوده و برخی از آب گل آلود ماهی گرفتهاند. همین موضوع باعث شده تا معترضین یکی دو سال اخیر به عملکرد نهادهای اقتصادی، شعارها و بنرهایی در حمایت از نظام داشته باشند تا این اتهام به آنها وارد نشود. به نظرم بخشی از این مسأله، در جریان عمل و بتدریج اصلاح میشود. کما اینکه اعتراضات اقتصادی مورد اشاره، با وجود گستردگی آن، مورد سوءاستفاده قرار نگرفت. این موضوع در اعتراضات جزئی قابل مدیریت است اما در اعتراضات کلان، جز به مدد سازماندهی احزاب ممکن نیست. در هر حال، حفظ امنیت معترضین و متمایز کردن آنها از دیگرانی که قصد بر هم زدن دارند، وظیفه پلیس است. پلیس باید اجازه بدهد معترضین آزادانه اعتراض کنند و اجازه ندهد دیگران اعتراض آنها را مختل کنند. این بلوغ نیروی انتظامی در یکی دو سال اخیر ستودنی است.
ج) اما آنچه خط قرمز اعتراض است، لحظهای است که اعتراض، به آشوب تبدیل میشود. «هرگونه» آسیب زدن به اموال عمومی و شخصی و به دیگران، نباید مجاز باشد و پلیس باید با آن برخورد کند.
اما باید دانست قصد تصرف یک کلانتری یا فرمانداری یک موقعیت است، آتش زدن یک سطل زباله وسط خیابان یک موقعیت دیگر است، گرچه اعتراض مدنی نیست. هر چند هر دو نامطلوب است ولی باید میان این دو تمایز گذاشت و دو نوع واکنش متفاوت با آن داشت. اگر بخش مهمی از آشوبهای اخیر در شهرهای بزرگ را متعلق به دهه هفتادیها بدانیم، باید مقتضای جوانی را هم درک کنیم.
معترضین روزهای اخیر باید این خط روشن میان اعتراض و آشوب را بدانند و به آن پایبند باشند و باید بتوانند مرز میان خود را با آشوبگران روشن کنند. کاری که متأسفانه در بیشتر موارد صورت نگرفت.
د) معترضین هر چند نباید به اموال عمومی و خصوصی آسیب بزنند، اما نفس جمع شدن عده زیادی از مردم در اماکن عمومی، مزاحمت برای آمد و شد دیگران است و این مزاحمت، هر چند صدمهای به دیگران وارد نمیکند، اما مشکلات دیگری ایجاد میکند.
اختصاص مکان مشخص برای اعتراضات عمومی، یک گزینه است همان گونه که تعدادی از کشورها همچون استرالیا، اندونزی، مالزی، ایتالیا، انگلیس، هلند، تایلند و حتی ترینیداد و توباگو این گزینه را با عنوان «گوشه سخنرانان» برگزیدهاند، گوشهای که چندان هم گوشه نیست! چرا که اگر بنا بر انتخاب چنین مکانی باشد، باید مجموعهای از الزامات فضایی را برای آن در نظر گرفت: بزرگ، آزاد و غیر محصور باشد، در مرکزشهر و مقابل دید مردم و مقامات قرار داشته باشد، دروازه ورودی نداشته باشد، دارای امکانات بهداشتی و ایمنی (آتش نشانی و اورژانس) باشد، دسترسی به آن از طریق حمل و نقل عمومی امکانپذیر باشد و امنیت آن توسط نیروهای انتظامی و پلیس تأمین شود.
البته برخی کشورها برای کنترل بیشتر امور و کاهش پیامدهای منفی، روزها و ساعات خاصی را برای این تجمعات اعتراضی تعیین کردهاند. همچنین در انتخاب و طراحی این مکان مشخص برای تجمعات اعتراضی، نباید در یک فرآیند بالا به پایین انجام شود؛ این فرآیند باید مشارکتی طی شود تا هم حضور در آن فضا عاملی برای احساس محدودیت و در نتیجه افزایش نارضایتی معترضین نشود و هم شهروندانی که به صورت روزمره از آن فضا بهره میبرند، با آن حس بیگانگی نداشته و دچار نارضایتی نشوند.
ضمن اینکه کاربری این فضا نباید در مناسبات دیگر باشد تا ماهیت و عملکرد اعتراضی تجمع در آن فضا به رسمیت شناخته شود و گزینههای دیگر در فهرست انتخاب معترضین وارد نشود.
البته باید متوجه باشیم که اعتراض اصولاً برهم زدن وضع موجود است و خدا نیز آشکار کردن ظلم را برای کسانی که به آنها ظلم شده، مجاز دانسته است. لذا مردمی که اعتراض میکنند، در هر حال، طاقت شان طاق شده است. لذا چه مکانی برای اعتراضات اختصاص پیدا کند، چه نکند، مردم نیز این نکته را باید در نظر داشته باشند که آنکه به خیابان آمده که فرضاً حقوق چندماه عقب افتادهاش را بگیرد، مشکل جدی داشته است. او را باید درک کرد و بخاطر او اندکی سختی و ترافیک را تحمل کرد.
ه) جامعه ایران وارد دوران تازهای شده است. محدودیتهای خودساخته و جناحی صدا و سیما و گستردگی رسانههای غیررسمی بویژه کانالهای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی و نیز کم بودن سواد رسانهای در جامعه ایران، در کنار عملکرد نامناسب و ناراضی کننده دستگاه اجرایی که باعث نارضایتی عمده در جامعه ایران شده است، فضا را برای اعتراضهای جدید هموار کرده است.
بدیهی است که هر نظام سیاسی مخالف دارد و فضای توصیف شده در بالا فرصتی را فراهم کرده است که هر روز و شب تعدادی از معترضین در گوشهای جمع شوند و شعاری بدهند و از آن فیلمی بگیرند و در شبکههای خارجی یا اجتماعی پخش کنند. از این رو اعتراضاتی مانند آنچه شاهد بودیم، پایان نخواهد یافت، هر چند کاسته خواهد شد و برای حل آن باید ریشههای اعتراضات را ببینیم و برای رفع آن بکوشیم.
اعتراض همیشه هم بد نیست. جک نیکلسون در فیلم مدیریت خشم (2003) میگوید ما دو گونه اعتراض داریم؛ یکی مشتریانی که مدام غرغر میکنند و به همه چیز و همیشه اعتراض میکنند، اما گونه دوم صندوقداری است که از بس بر سر او غر زدهاند و او تحمل کرده است، یک بار اسلحه برمیدارد و صف مشتریان را به خاک و خون میکشد.
اعتراضهای پرشمار ولی کم شدت مردم بهتر از شورشهای ناگهانی است. البته یک نظام سیاسی باید راههای معقول اعتراض را نیز خود فراهم کند و میانجیهای قابل اعتمادی برای بیان نظرات مردم تدارک ببیند؛ احزاب، رسانههای مستقل و چندصدایی شدن صداوسیما. اینکه یک شبکه تلگرامی ناشناس میداندار شده یا کانالهای ماهوارهای پرمخاطب شدهاند، ضعف نظام رسانهای ماست. والا همه پیمایشها نشان میدهد که هنوز هم صدا و سیما محل رجوع اول مردم است. وقتی جواب مناسبی از آن نمیگیرند به سایر رسانهها رو میآورند. بازبینی اساسی شیوه خبررسانی صدا و سیما یکی از راههای کاهش بحران است.
و) مردم قوت جمهوری اسلامی بودهاند و بیتوجهی به مردم، چشم اسفندیار آن. حضور مردم در صحنه همیشه یک مزیت جمهوری اسلامی بوده است، چه در راهپیمایی 22 بهمن، چه در صندوقهای رأی و چه در موقعیتهای حساس. مردم همه مردم هستند.
بخش مهم و پرشماری از جامعه ایران در راهپیمایی 22 بهمن شرکت میکنند، اما فرصت باید داد به بخشهای دیگر جامعه هم که نظر خود را بیان کنند. از مردم نترسیم.