در باره رفتار مردم در حادثه پلاسکو، و ابعاد مثبت و منفی آن، یک مصاحبه با رامبد جوان در برنامه خندوانه داشتم (که البته بخشی از آن که در بررسی عملکرد صدا و سیما بود، حذف شد). فیلم این مصاحبه در آپارات را در اینجا ببیند.
منقح شده همین مطلب در جستاری که پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در باره فاجعه پلاسکو با نام «جستاری در پلاسکو» 10 بهمن 1395 منتشر کرد، آمده است. مجموعه مقالات جستاری در پلاسکو را دراینجا بخوانید و جستار من هم اینجا است.
جوادی یگانه، محمدرضا (1395) «آیا مردم هم در فرو ریختن پلاسکو مقصرند؟» در: محمدرضا جوادی یگانه و دیگران (گردآورندگان) .جستارهایی در پلاسکو. تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات. 243-250.
آیا مردم هم در فروریختن پلاسکو مقصرند؟
پلاسکو، پیش چشم مردم فروریخت؛ چه انبوهی که حاضر بودند و چه میلیونها نفری که زنده از شبکه خبر شاهد ریزش آن و واکنش خبرنگار حاضر در صحنه بودند. این تماشای زنده، حادثه پلاسکو را از وقایعی چون برخورد دو قطار با هم متمایز کرد (این حادثه تنها از این منظر، شبیه واقعه 11 سپتامبر بود). در اثر این حادثه، تعدادی از شهروندان و آتشنشانان در زیر آوار ماندند و هر چند هنوز گزارش روشنی از حادثه منتشر نشده است، ولی ظاهراً بعد از خاموش شدن اولیه آتش، مردم و کسبه، علیرغم ممانعت آتشنشانان، به ساختمان برگشته بودند و هنگامی که آتشنشانان برای خارج کردن آنها وارد ساختمان شدند، پلاسکو فرو ریخت. در کنار آن باید خاطره تعداد زیادی از مردم و در زمان طولانی ۵۰ ساله با این ساختمان را به عنوان یکی از نمادهای تهران و مراکز خرید آن اضافه کرد، که بر شمار افرادی که درگیر حادثه شدند، میافزاید. آنچه پس از ریزش پلاسکو رخ داد، البته داستانی سوزناک است از ناتوانی در اقناع افکار عمومی و ایجاد پنداشت از ناکارآمدی مدیریت بحران در شهر. همچنین اکنون به جای پلاسکو، «فروریختن پلاسکو» است که بهتدریج در حال تبدیل شدن به یک نماد است.
حادثه پلاسکو و نقش نظارتی مدیریت شهری قبل آن و مدیریت بحران بعد از آن، ابعادی گوناگون دارد، اما آنچه این متن، قصد دارد به آن بپردازد، رفتار مردم در ساعات اولیه وقوع حادثه است؛ از ازدحام و بستن راه وسایل امدادی گرفته تا سلفی گرفتنها و تمنای کسب شهرت و ثبت واقعه به جای کمک یا لااقل همدردی.
آسیبشناسی رفتار اجتماعی مردم یا خلقیات منفی، موضوع سهل و ممتنع است. بهسرعت می شود به مردمان برچسب زد و آنها را به «ایرونیبازی» متهم کرد (طرفه آنکه ایرانیان که این همه به ایران مینازند، سخیفترین رفتارها را «ایرونی» مینامند و نازلترین فیلمها را «فیلم فارسی» میخوانند) و میشود آنها را مقصر اصلی واقعه قلمداد کرد ـ که البته ما در پی آن نیستیم و در میان انبوه مقصران احتمالی، مردم در این میانه کمترین نقش را دارند. ولی در هر حال، اگر باید بهبودی صورت گیرد، لازم است همه بخشها اصلاح شوند و رفتار مردمان نیز از آن جمله است.
نکته دیگر آن است که مردم در ماجرای پلاسکو، نقشهای دلنشینی نیز داشتهاند: صف طولانی برای اهدای خون، کمکرسانی و توزیع غذا، پیشنهاد کمک به کسبه و شاغلان پلاسکو و مراسم همدردی با قربانیان و آتشنشانان، بخشی از آن است. اما مهمتر از آن، جریان بسیار عظیم مردمی است که خود را در فضای مجازی نشان میدهد. این جریان عظیم، هر روز صورتی تازه مییابد و البته به سرعت خود را نقد نیز میکند. همان جریان فضای مجازی که پنجشنبه، فیلمها و عکسهایی از واقعه را بازنشر میداد، روزهای بعد، این رفتار را نقد میکرد، به تعبیری، مردم خود را نقد میکردند. این زنده بودن و احساس داشتن و همدردی کردن (در غیاب آنکه باید مسئولیت بر عهده گیرد و پاسخگویی کند و افکار عمومی را هدایت کند) و تقلا کردن برای یافتن علل حادثه و مسئولان آن، ارزشمند است.
اما بررسی خلقیات منفی و نقد رفتار مردم، چهار پیشفرض احتمالی را نمی پذیرد. اول اینکه نقد رفتار منفی، به معنای انکار خصایص مثبت ایرانیان نیست که بسیار هم زیاد است که به برخی از آن در بالا اشاره شد. اما لازم نیست هر بار که خلقی منفی نقد می شود، ابتدا فصل مشبعی در تعریف از مردم ایران بیان شود. دوم اینکه این نقد در مقایسه با ملل دیگر و زمانهای دیگر نیست. یعنی بنا نیست بر سر مردم کوبیده شود که مردم کشورهای دیگر چنین هستند و (بر فرض صحت، که در اغلب موارد آمار مطمئنی در دست نیست) پنجاه سال پیش، وضعیت ایران چنان بوده است. چهارم اینکه این بررسی، نمی پذیرد که اکثریت جامعه ایران چنین هستند، ولی پیمایشهای ملی نشان میدهد که مردم معتقدند، خلقیات منفی، رواجی گسترده دارد. هر چند دادههای روشنی از رفتار مردم در دست نیست، اما «پنداشت» از گستردگی این رفتار، باعث می شود تا اکثر آنها در موقعیتهایی قرار گیرند که گریزی از رفتار متناسب با این پنداشت نداشته باشند.
اما آنچه در نقد رفتار مردم در حادثه پلاسکو قابل ذکر است (مردم در مقابل سیستم و حکومت و نهادهای مسئول)، در چند مقوله میگنجد. (نکته مهم این است که پس از یک هفته از وقوع حادثه هنوز اطلاعات دقیقی از نیم روز اول در دست نیست و تحلیلهای این متن، تنها بر پایه اظهار نظر مقامات رسمی استوار شده است.)
نخستین نقد، به کسبه و شاغلان و کارگران پلاسکو بازمیگردد که خود، شغل و محل کسبشان را بیمه نکرده و به عنوان یک جماعت یا گروه کاری در مجتمعی بزرگ، نتوانسته بودند با همکاری با یکدیگر، یک کالای همگانی مشترک (امنیت و بیمه ساختمان یا وسایل اطفای حریق) تولید کنند. ظاهراً تنها نزدیک به یک چهارم مغازهها (160 واحد از 600 واحد موجود در پلاسکو) بیمه بودهاند که آنها نیز، تعهد بسیار پایینی خریداری کرده بودند. همچنین بنا به روایت برخی از حاضران در ابتدای آتشسوزی، کپسولهای موجود در طبقه دهم برای اطفای حریق شارژ نداشته و خالی بوده است. و مسئله دیگر آن است که برخی کسبه پس از آتشسوزی، برای برداشتن اسناد و مدارک و داراییهای خود به ساختمان بازگشته بودند و آنجا ترک نمیکردند که البته بخشی از تلفات بالای حادثه به همین موضوع باز میگردد، چراکه آتشنشانان برای خارج کردن آنها از ساختمان تلاش میکردهاند.یعنی تلاش عدهای برای جلوگیری از زیان مادی، منجر به مرگ آتشنشانان و احتمالاً خودشان شد.
نقد دوم، به مردمی وارد است که برای تماشای حادثه و احیانا گرفتن سلفی و ثبت ماجرا، در محل تجمع کردند. سایت الف، عکسی از ازدحام مردم را موضوع این خبر کرده که «وقتی ازدحام، مانع کمکرسانی میشود» و نظر مردم را در باره آن عکس خواستار شده بود. ازدحام و سرککشیدن در حوادث و وقایعی که ارتباطی به ما ندارند، رویه شایعی است که سابقهای طولانی در ایران دارد، و سیاحان فراوانی نیز به آن اشاره کردهاند. همچنین ایستادن و تماشا کردن برای ارضای کنجکاوی یا سلفی گرفتن، بیاعتنای به اینکه آیا مزاحمت ایجاد میکند یا خیر، و آیا مانع امدادرسانی می شود یا نه، نکتهای مهم است که حکایت از خودمداری مرتکبان آن دارد. عکسهای موجود از روز اول حادثه، حاکی است که تعداد زیادی از مردم در هر جایی و حتی بر روی ماشینهای امدادی جمع شدهاند و در حال ثبت واقعه هستند. خودمداری، بهویژه از آن رو اهمیت دارد که باعث تکثیر میشود و کسانی که شاهد آن هستند، از طرفی برای اینکه چنین رفتاری بر آنها اعمال نشود و از طرفی دیگر یا از سر انتقامگیری و شاید هم برچسب بلاهت و سادگی نخوردن، ناچار از تبعیت از این رویه میشوند. بنابر این وجود تعداد اندک رفتارهای خودمدارانه نیز نگرانکننده است، و باید حساسیت افکار عمومی را برانگیزاند.
باید توجه داشت که خودمداری، منحصر به ثبت واقعه یا سلفی گرفتن شهروندان عادی نیست، بلکه به حضور مقامات غیرمرتبط برای «خسته نباشید گفتن» (و احیاناً ثبت عکس و انتشار آن در صفحه شخصی!) و پیام دادن مقامات غیرارشد و مدیران میانی و آنها که نقش مهمی در اداره حادثه و تسکین افکار عمومی و هدایت آن ندارند، نیز باز میگردد که گواهی بر تمنای مداومشان برای دیده شدن است.
البته باید توجه کرد که ازدحامکنندگان، تنها افراد کنجکاو نبودند. شاغلان پلاسکو که نگران هستند و کسبه و مردم اطراف در یک منطقه تجاری مرکز شهری و در روز کاری و ساعاتی که مردم هم بیشتر فرصت خرید دارند (پنج شنبه)، به تنهایی جمعیتی چند هزار نفری (و افزایشیابندهای) را گردهم میآورد و از آنجا که بیشتر عکسها و ازدحامها و سلفیها، مربوط به لحظات پیش از فرو ریختن ساختمان است، سلفی گرفتن با یک حادثه، بیشتر دارای جنبه ماجراجویی و کنجکاوی یا شهرتطلبی است تا سلفی گرفتن با یک فاجعه، که دور از اخلاق است. اما حضور مردم نگران، بهویژه آنکه اعتماد چندانی هم به عملکرد نهادها ندارند، نه غیرطبیعی است و نه قابل.
سوم نیز رفتار مردم پس از حادثه است. دل بستن به انبوهی از شایعات و گاه تا آستانه توهم توطئه پیش رفتن، و تحلیل بدون اطلاعات و باور کردن هر حرفی که جاری و ساری است، و رونق گرفتن بازار شایعه، و درکنار اینها، ترویج و بازنشر آن توسط مردم، باعث شده است تا هم بر ابهام، و هم نگرانی مردم افزوده شود که خود دالی بر پایین بودن سواد رسانهای افراد جامعه است.
در هر سه مورد بالا نیز، راه اصلاح، اولاً آموزش مداوم و ثانیاً تغییر موقعیتهاست. یعنی آموزش سواد رسانهای و نیز آموزش مداوم مقابله با بحران و خطرات و زلزله و آتش سوزی. از این رو به عنوان بخشی از فرایند جامعهپذیری و جامعهپذیری مجدد، چنین آموزشهایی ضروری است و باید در دستور کار نهادهای رسمی و غیررسمی جامعهپذیرکننده قرار گیرد.
اما بخش دیگری از مسئله، به موقعیتهای تولیدشده توسط سیستم بازمیگردد که موجب ایجاد یا تشدید خلق منفی در مردم میشود که اصلاح آن موقعیتها میتواند به کاهش چشمگیر رفتارهای ناپسند منجر شود. مثلاً تعبیه دستگاههای نوبتدهی در بانکها، باعث زنجیرهای از تغییرات مثبت شد، و وقتی امکان فرصتطلبی و قانونشکنی از مردم در نوبت سلب شد، رفتارها تغییر اساسی کرد و از این رو، تفاوت رفتار مردم در بانک با سایر نهادهای مشابه معنیدار است. جای تغییرات نهادی و موقعیتی نیز در فاجعه پلاسکو مشهود است. اصرار و اجبار برای اقدامات ایمنی و جریمه سالانه برای انجام ندادن آن، یا الزام آموزش و تکرار در ساختمانهای بزرگ تجاری و مسکونی، نمونهای از این اقدامات است که به پیشگیری از فاجعه باز میگشت.
در این میان، انتظار از پلیس این بوده و هست که بتواند ازدحامهای اینچنینی را متفرق کند. گزارش روشنی از حادثه در دست نیست، ولی توان پلیس در برخورد با موارد مشابه و بهویژه تجمعات سیاسی، انتظار از پلیس را بیشتر میکند. نکته مهمتر به عملکرد صدا و سیما باز میگردد. آمار پیمایشهای ملی، نشان میدهد که تلویزیون، هنوز منبع اصلی مردم در کسب خبر است. در واقعه پلاسکو نیز پخش زنده تا زمان فروریزی ساختمان، نقطه قوت رسانه ملی است. اما پس از آن و با انفجار خبریاش، مردم زیادی برای کسب خبر به رسانه هجوم میآورند؛ نه برای خود خبر، که تقریباً روشن است، بلکه پیرامون آن. تا ساعتها پس از فروریزی، هیچ تصویر و گزارشی از حواشی در پخش زنده ارائه نشد. نه مصاحبه با مطلعان و مسئولان پیشین شهرداری و آتشنشانی و پلیس و شرح ماجرا از زبان کسبه که اکنون دیگر لزومی به حضور در امداد نداشتند. همین شد که بازار خبررسانیهای تلگرامی و شبکههای خارجی داغ شد و شایعات، میداندار شدند، یعنی موقعیت مناسب برای تحقق نیاز خبررسانی به مردم، آنهم در چنین واقعه مهمی فراهم شد و باعث شد که مردم به رسانههای غیرمطمئن روی آورند.
موارد سهگانه بالا، آن بخش از رفتار مردم است که قابل نقد مینماید و اصلاح آن در حوزه فرهنگ عمومی ضروری است. ما به عنوان بخشی از مردم، باید خودمان را دائما مورد نقد قرار دهیم تا زندگی اجتماعی بهبود یابد. البته اگر این سه مورد، نقد رفتار مردم است، نقد عملکرد مسئولان مدیریت شهری و مدیریت بحران و نظام اطلاعرسانی، «یک دهان خواهد به پهنای فلک» و سیاهه گستردهای خواهد شد، که البته خارج از موضوع این نوشته است.
سخن آخر آنکه، بنابر همان گفته معروف که انسانها، خود تاریخ خود را میسازند ولی نه آنگونه که دلشان میخواهد، یا در شرایطی که خود انتخاب کرده باشند. مردم مقصرند، ولی نه به دلایلی که ابتدا گفته شد. مقصرند در انتخاب خود در شورای شهر (یا رأی ندادن)، مقصرند در همکاری جمعی نداشتن، مقصرند در عدم مطالبه مدیریت شهر و مدیریت بحران و مدیریت اطلاعرسانی بحران، و در سیاسی کردن مطالبات اجتماعی و شهری و مدنی و نهایتاً به سرعت فراموش کردن؛ فراموش کردن آنچه هرگز نباید فراموش کنند. فروریختن پلاسکو، فرو ریختن نظام سنتی مدیریت شهری و مدیریت بحران است و امید است که نظام نوین، زودتر از پلاسکو ساخته شود.