منو سایت
تاريخ:يازدهم دی 1395 ساعت 23:50   |   کد : 7791
قاعده پنهان: گسترش وضع طبیعی در رانندگی تهرانیها بر اساس نظریه بازی
منتشرشده در تجارت فردا

 منتشرشده در تجارت فردا. شنبه 11 دی 1395. شماره 206. ص 61 (اینجا)


بازی ترافیک. نوشته مرضیه محمودی

ترافیک خیابان‌های تهران را به پارکینگ تبدیل کرده. مردم در خودروهای تک‌سرنشین‌شان به جان ترافیک و خیابان‌های بسته پایتخت غر می‌زنند و از بی‌تدبیری مسوولان می‌نالند و مسوولان از خودروهای تک‌سرنشین و مردم. مردم می‌خواهند دولت و شهرداری گره ترافیک را باز کنند و شهرداری و دولت، مردم را نقطه کور این گره می‌دانند. مردم استفاده  نکردن از خودرو شخصی را به گسترش حمل و نقل عمومی حواله می‌دهند و دولت و شهرداری مدعی استفاده از خودرو شخصی به‌‌رغم توسعه حمل‌ و نقل عمومی هستند.
داستان چیست؟ چرا مردم ترافیک را به جان می‌خرند اما عطای استفاده از خودرو شخصی را به لقایش نمی‌بخشند؟ برنامه‌ریزان شهری چرا نتوانسته‌اند با وجود ساخت این همه بزرگراه مشکل ترافیک را حل کنند؟ مشکل از مردم است یا سیاستگذاران شهری؟ پاسخ احتمالاً هر دو گزینه است. در تحلیل ترافیک بر اساس نظریه بازی یا همه رفتار همیارانه از خود نشان می‌دهند و با رعایت قواعد و همکاری با دیگران باعث شکل‌گیری وضعیت مطلوب ترافیکی می‌شوند یا برخی رفتار غیرهمیارانه بروز می‌دهند و از وسیله شخصی استفاده می‌کنند. اگر این رفتار غیرهمیارانه مربوط به تعداد معدودی شود بقیه به همکاری ادامه می‌دهند. اما اگر تعداد غیرهمکاری‌کنندگان افزایش یابد یا زیان همکاری زیاد باشد بقیه نیز ناگزیر به عدم همکاری می‌شوند که نتیجه آن یک زیان جمعی است. در بازی بسیار تکرارشونده ترافیک تهران و در حالی که خودمداری (استفاده از خودرو جمعی) به یک رویه تبدیل شده و هیچ مکانیسمی مانع این خودمداری نمی‌شود، هر رفتاری جز خودمداری و استفاده از خودرو شخصی بلاهت تلقی می‌شود.
اما این نظریه درباره ترافیک تا جایی جواب می‌دهد که استفاده از حمل‌ونقل عمومی چه به لحاظ اقتصادی و چه زمانی به‌صرفه‌تر از استفاده از خودرو شخصی نباشد. به عبارتی تنها بخشی از ماجرای ترافیک تهران را می‌توان از منظر نظریه بازی دید و آن بازی میان شهروندان است. اما کمی بالاتر، باید دید دولتمردان و برنامه‌ریزان شهری برای حل مشکل ترافیک چه کرده‌اند؟ آیا سیستم حمل‌ونقل عمومی مشوق افرادی برای عدم استفاده از خودرو شهری است؟ استفاده از وسایل نقلیه شخصی یا عمومی در مقایسه با هم چه هزینه و زیانی برای افراد دارد؟ چرا افراد در حالی که با هزینه کمتر و آرامش بیشتر می‌توانند از خودرو شخصی استفاده کنند، تن به استفاده از وسایل نقلیه عمومی بدهند؟ سیاستگذاران برای این معضل چه پیشنهادی دارند؟

 

در این پرونده قرار است بررسی کنیم هزینه ایجاد ترافیک در تهران چقدر است و ساختار اقتصاد مدرن چه پیشنهادی برای حل این مشکل می‌دهد؟ محمدرضا جوادی‌یگانه، دانشیار دانشگاه تهران، ترافیک را از منظر نظریه بازی بررسی کرده و فرشاد فاطمی، استاد دانشگاه صنعتی شریف (اینجا) به این سوال جواب داده که مکانیسم‌های قیمتی چگونه می‌توانند به حل ترافیک کمک کنند.  

 

 


 

قاعده پنهان

گسترش وضع طبیعی در رانندگی تهرانی­ ها بر اساس نظریه بازی

 زمانی به یکی از نزدیکان که گواهینامه گرفته بود، رانندگی یاد می دادم و حین آن متوجه شدم که رانندگی در تهران قاعده دارد، هر چند قاعده اش با قواعد رسمی رانندگی متفاوت است. ظاهرا این قاعده پنهان رانندگی در تهران، بیشتر بر پایه خودمداری و نفع طلبی آنی استوار است، یعنی کمتر کسی است که قوانین را مراعات کند، از آوردن وسیله نقلیه شخصی خودداری کند، پارک دوبل نکند، تا فاصله پانزده متری تقاطع توقف نکند، از چراغ زرد عبور نکند، و اصولا مراعات حق تقدم را بکند. در زمینه مراعات حقوق عابران پیاده که هیچ.

 بدی وضعیت ترافیکی در تهران و بد بودن وضعیت رانندگی در تهران برای هر کسی که در تهران زندگی و رانندگی می کند، بدیهی است (بدون مقایسه با سایر شهرستانها)، اما آیا رانندگان تهرانی نیز به این بدی هستند؟ و آیا مقصر اصلی بد بودن این وضعیت، رانندگان هستند؟ اگر چنین است چرا همین افراد وقتی در کشورهای دیگر به  عنوان عابر رفت و آمد می کنند یا در آنجا رانندگی می کنند، نشانه ای از اینهمه قانون شکنی و بی توجهی به حقوق دیگران در آنها دیده نمی شود. در این متن تلاش داریم  تا این وضعیت را از منظر نظریه بازی تحلیل کنیم (و البته  بخش های مهمی از تحلیل به دلیل محدویت کلمه صرف نظر شده است.)

هابز در لوایاتان وضع طبیعی (State of Nature) را تصویر می کند، که در آن قانون جنگل حاکم است، و انسان گرگ انسان است. اما مردم از این وضع خسته می شوند و توافق می کنند سلاح و جنگ طلبی را کنار بگذارند و اختیار خود را به دست یک حاکم بسپارند، و این می شود آغاز شکل گیری دولت، که بر اساس آن هیچ کس قدرتی در برابر قانون ندارد. با واگذاری این حق به حکومت، مردمِ برابر در این حق، به زندگی و رقابت با دیگر در حوزه های اقتصادی  و دیگر عرصه ها می پردازند.

اما اگر این حقوق تامین نشود، آنگاه وضع طبیعی مجددا حاکم می شود. آنچه در رانندگی در تهران حاکم است همین وضع طبیعی است که بر آن پوسته ای از قانون کشیده شده است. یعنی قواعد رانندگی برای این است که همه در مقابل یک قدرت قاهره سر تسلیم فرود بیاورند و به قانون او عمل کنند، برای آنکه رانندگان به تنهایی نمی توانند این وضعیت را مدیریت کنند. اما اگر باور عمومی این باشد که عملا چنین قانونی وجود ندارد، مراعات قانون یا همکاری با دیگران بلاهت تصور می شود.

*

در یک بازی متعارف، هر فرد دو گزینه دارد، همیارانه (cooperative) و غیرهمیارانه (defective). همیارانه در اینجا یعنی مراعات قواعد و همکاری با دیگران برای شکل گیری وضعیت مطلوب ترافیکی. رفتار هر فرد در مقابل دیگری نیز چهار وضعیت دارد: همکاری هر دو طرف (پاداش جمعی یا reward)، عدم همکاری جمعی (مجازات جمعی یا punishment)، عدم همکاری فرد و همکاری طرف دیگر (وسوسه یا temptation)، و در نهایت همکاری فرد و عدم همکاری فرد دیگر (حماقت یا sucker). رانندگی در تهران یک بازی چندنفره چندباره (multiplayer repeated games) است، یعنی فرد همزمان مواجه با تصمیمات چندین نفر دیگر است و این وضعیت در روز چندین بار تکرار می شود.

دو نوع رفتار همیارانه را می توان در رفتار ترافیکی متصور شد: الف) مراعات قوانین راهنمایی و رانندگی (در آنجا که قانون وجود دارد)، ب) همکاری با دیگران برای کمتر شدن ترافیک، مانند هم سرنشینی (carpool) یا استفاده از وسایل نقلیه عمومی بجای وسایل نقلیه شخصی.  این رفتارها منجر به وضع مطلوب رانندگی می‌شود که یک پاداش جمعی است.

عدم همیاری و استفاده از  وسیله نقلیه شخصی، منجر به استفاده بیش از حد از یک منبع عمومی مشترک (common recourse)، در اینجا یعنی ظرفیت معابر شهری است.  اما شرط انصاف در استفاده از این منبع عمومی مشترک آن است که دیگران نیز منصف باشند. البته در هر جامعه، حداقلی از خودمداری (egoism) قابل  تحمل است، اما اگر این خودمداری به یک رویه تبدیل شد و قانون جلوی آن را نگرفت، مراعات قانون بلاهت تلقی می شود. به بیان دیگر، وسوسه همیشه وجود دارد و اگر معدودی از افراد رفتار غیرهمیارانه داشتند بقیه به همکاری ادامه می دهند. اما اگر تعداد غیرهمکاری کنندگان افزوده شود یا زیان همکاری زیاد باشد آنگاه  بقیه نیز ناگزیر به عدم همکاری می‌شود که نتیجه آن یک زیان جمعی است.

تاکسی های چرخشی را تصور کنید. بناست که این تاکسی ها در خدمت مردم باشند، مردمی که از  آوردن وسیله نقلیه شخصی خودداری کرده اند. کسی که روز بارانی سر چهارراه، در میان خیل انبوه مردمی است که منتظر تاکسی است و تاکسی هایی را می بیند که دربست سوار می کنند، و رانندگان تک سرنشینی را که آسوده (هر چند در ترافیک) به سمت منزل روان هستند، اگر وسیله نقلیه شخصی داشته باشد و نیاورده باشد، احساس بلاهت می کند. و اگر در تاکسی نشسته باشد و راننده تاکسی به خود حق بدهد که او را توبیخ کند که چرا پول خرد همراه ندارد یا در باره هر موضوعی خواسته باشد، داد سخن بدهد، و او چاره‌ای جز شنیدن نداشته باشد یا رانندگان تاکسی بر اینکه کدامیک او را سوار کنند با هم دعوا کنند باز هم همین احساس بلاهت را خواهد کرد؛ اگر راه چاره داشته باشد، و اگر راه چاره نداشته باشد احساس استیصال و درماندگی و از دست رفتن کرامت انسانی را خواهد کرد. راه چاره  برای او  استفاده از وسیله نقلیه شخصی است، در تجربه های بعدی، هر چه بر سر ترافیک تهران آمد، آمد.

*

ساختار بازی رانندگی در تهران بازی دوراهی زندانی (prisoner's dilemma game) چندگانه چندباره است که در آن همکاری به زیان فرد است  و احتمال زیان فردی در صورت عدم همکاری دیگران آن اندازه است که رانندگان را به عنوان کنشگران عاقل به این تصمیم برساند که در هر حال بهتر است در رانندگی در تهران رفتار همیارانه نداشته باشند: یعنی  در صورت امکان از وسیله نقلیه شخصی استفاده کنند، یا در صورت فقدان پلیس یا باور به سهل گیری پلیس از قواعد تخطی کنند و تا حد امکان منافع آنی خود را بیشینه کنند.

عقل سلیم حکم می‌کند فرد در رانندگی رفتار همیارانه داشته باشد، ولی وقتی دیگران رفتار همیارانه ندارند  انتظار رفتار همیارانه داشتن انتظار بی جایی است. انتقام از رانندگان متخلف خودمدار نیز گزینه مهمی است که در آن فرد برای تشفی خاطر خویش یا ضربه زدن به فرد دیگری که خودمدارانه و در غیاب هر ساختار محدودکننده  سود زیادی می‌برد (در اینجا یعنی صرف زمان کمتر یا آسودگی بیشتر)، ترجیح می‌دهد به خود نیز ضربه بزند تا از سود بردن دیگری جلوگیری کند.

چه رانندگان در تهران بدبین باشند (بر اساس سابقه طولانی بی اعتمادی در ایران، نگاه کنید به کتاب زونیس)  که در این صورت خود را در موقعیت دوراهی زندانی تعریف کرده و فرض را بر عدم همکاری می‌گذارند؛ و چه خوش بین باشند و با همکاری شروع کنند و به دلیل عدم همکاری دیگران (چه برای ابله تلقی نشدن و چه برای انتقام گرفتن از رانندگان متخلف) چاره ای جز عدم همکاری نداشته باشند (یعنی خود را در بازی مقابله به مثل یا tit for tat ببینند)، در هر حال نتیجه نهایی عدم همیاری است. و چون رانندگی در تهران یک بازی بسیار  تکرار شونده است، و هر راننده در روز چندین بار اطلاعاتش در باره ساختار بازی به روز می‌شود، تصمیم برای رفتار غیرهمیارانه مداوما افزایش می یابد. و این می شود، فساد این ساخت بازی. یعنی انتظار رفتار همیارانه از رانندگان به عنوان کنشگران عاقل، در این ساختار بازی، ایثار است (که توقع زیادی است از شهروندان عادی، هر روز و با وجود خودمداری دیگران) یا بلاهت.

برای بهبود وضعیت ترافیکی در تهران بر این مبنا راهی جز تغییر ساختار ترافیکی نیست  بگونه ای که در آن سود استفاده از وسایل نقلیه عمومی یا هزینه استفاده از وسیله نقلیه شخصی  بیشتر باشد و همچنین عدم رعایت مقررات آن اندازه هزینه داشته باشد که به صرفه نباشد.

*

رانندگان عادی که علی الاصول قانونگرا هستند، در تهران کم نیستند، اما خودمداری هم در ترافیک بیداد می کند: خودروهایی که تلاش دارند از راه باز شده برای آمبولانس نهایت استفاده را ببرند و طفیلی گری (free riding) کنند، مغازه دارانی که جلوی مغازه خود یک سطل زباله گذاشته اند و عملا برای خود پارکینگ اختصاصی تدارک دیده اند، و موتورسوارانی که پیاده رو را برای عبور انتخاب می کنند.

اینکه فرد حتی ثانیه و سانتی را  هم از دست ندهد و به هیچ عابر پیاده ای فرصت گذر از خط عابر پیاده (که حق اوست ندهد) و پشت آمبولانس راهی برای خود باز کند و  نیمه شب در کوچه و خیابان فرعی به خاطر چند ثانیه معطل شدن بوق را به سرتاپای راننده روبرویی بکشد که جان بکن و اگر به او قانون و اخلاق یادآوری شود تمسخرکنان فقط تشکر کند، و در بزرگراه دنده عقب بگیرد، همه نشان از فقدان آموزش و تربیت درست دارد، و پاداش گرفتن مداوم این بی ادبی ها و زرنگی ها. اما منتظر تربیت شدن (توسط چه کسی و با چه بنیان اخلاقی ای؟) یعنی روز به روز بدتر شدن اوضاع و آن‌ها که اخلاقی هم هستند برای  اینکه در این جنگل انسانی بتوانند زنده بمانند و از نظر روانی تحقیر نشوند ناگزیزند که همکاری نکنند علیرغم میل خودشان. و جای خالی مرد قانون در این میانه کجاست؟

اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، آنگاه هم خودمداری ها شدت خواهد گرفت و بالتبع انتقام ها یا تقلیدها نیز افزوده خواهد شد، و به بحرانی اساسی تبدیل خواهد شد. و چه انتظاری برای بهبود است وقتی آنکه قرار است به فکر راه حل در تهران باشد، خود به فکر دیگری است، چه با تولید و شماره گذاری خودرو بدون توجه به ظرفیت معابر تهران، چه با فروش روزانه و سالانه طرح ترافیک، و چه با مجوز گسترده فروشگاه سازی و مجتمع سازی و آپارتمان سازی، بی توجه به اینکه آیا معابر جوابگوی این ظرفیت هستند یا خیر (برای نمونه مجتمع کورش). و البته آنکه باید راه حل پیدا کند، کمتر از دیگران گرفتار مشکل است، بویژه آنکه خطوط ویژه علاوه بر معابر اصلی شهر، بزرگراه ها را نیز به شمال شهر متصل کرده است.

*

فردا برای ترافیک تهران روز بدتری است، اگر برای آن فکر اساسی نشود.

 

 

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان